
داستانی منسوخ شده در غمها و شادی ها...

درست است که میگویند تجربهی از دست دادن بخشی از زندگی است و تا حدودی هم درست است. از دادن بعضی چیزها یا بهتر است بگویم بعضی آدمها میتواند با رشد و تعالی انسان توأم باشد. بعضی از دست دادن ها جای زخمشان تا ابد میماند و جای خالیاش پر نخواهد شد و تو فقط میآموزی که بدون آن به زندگیات ادامه دهی. همه میدانستند که بعداز مرگ پدرش ، هیچوقت آن آدم سابق نخواهد شد. با اینکه آن مردِ گوشهگیر و اجتماع گریز ، مهر و محبت چندانی به پسر پرداخت نکرده بود ، اما او تنها آدم زندگیاش بود.

پاریس شهری که برای همه پر از خاطرات زیبا و شاعرانه بود ، برای او سراسر از تیغ های رنج ، درد و تنهایی و تکه های قلب شکستهاش بود. این شهر برایش لبریز بود از اشک ها و خون های قدیمی. با رفتن از آن کشور تمام آن شکستگی ها را به دست باد زمستانیِ فرانسه سپرد؛ به مدت ۴ سال. اما پس از برگشتن ، علاوه بر درد ها و زخم های کهنه ، تازیانهی آدم ها، جراحت های تازهی دلتنگی، کمبود محبت و فراغ عشق را ، بر بدنش حک میکرد.

شبی که این داستان را شروع کردم ، نفهمیدم چرا و چگونه اما انگار غرق شده در خون، اشک و عرق نشستم و به صفحات کاهی دفتر خیره شدم. قلم رواننویس را به رقص درآوردم تا روی صفحه که مثل سالن رقص بود هنرنمایی کند. مردمک چشمان مشکیام می لرزید و قلبم به تپش افتاده بود. وقتی به خودم آمدم دمدمهای صبح بود و صدای گنجشکان به سختی از اتاق زیرشیروانی شنیده میشد. صورتم را از کف چوبی اتاق برداشتم و دفتر قطورم را بستم. نمیدانستم چطور انقدر گذشت که متوجهی گذر زمان نشدم. گاهی زندگی به همین منوال میگذرد ، طوری میگذرد که تو حتی متوجهی گذر آن هم نخواهی شد.

در این روزهای خوبِ زندگی ، با خلقِ شخصیت های این داستان ، روح تازهای به آدمهای بیجان بخشیدم. آدمهایی که هرکدام داستانِ زندگی پر مشقت و پر از رمز و راز دارند. باید مردم را به کشف آن راز ها ترغیب کنیم تا جوانهی سبز زندگی در قلبهایشان جوانه بزند و بیابانِ خشک وتاریکِ قلبِ آدمها را به دشتی سرسبز و سرزنده تبدیل کند. دست من را بگیر ای شکوفهی این دشت سبز و با من همراه شو تا تو را به ادامهی این سفر پرخاطره و شگفتانگیز ببرم. تا این روزها را یکنواخت نگذرانی عزیزِ من.

برای خوندن فصل دوم این مجموعه به کامنتای پین شده سر بزن نوهی گلم...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من همونجا هستم کمک میخوای؟؟ منظورم همون سایت یه که لی))نک دادی
ساغر قسمت حدید نمیدی؟
فکر کنم باید همشو از اول بخونم یادم رفته💔
خیلی دلم میخواد اما مدرسه و درس واقعا مجال نمیده
خودمم دلم واقعا تنگ شده وایه نوشتن...
شرمنده🥲
منی که فصل اول رو به کلی فراموش کردم... باید یکم فکر کنم
بزنی توی همین سایت میاد فصل اول هم
آره خوندم
ولی واقعا قلم خوبی داری
ممنونم نظر لطفته زیبام😍💚
@SaghiBᵤg
منی که با هزار بدبختی اون فنآرتو پیدا کردم که شبیه راچل باشه...🥲😂😂
______
💔😂
@ᗰ ᑎ
چقدرم که قیافه ترسناکی داره راچل💀
______
راست میگه خیلی ترسناکه💀
منی که با هزار بدبختی اون فنآرتو پیدا کردم که شبیه راچل باشه...🥲😂😂
کلن شخصیت راچل به عکسش میخوره😂😂
اولا که تستت عالی بود
دوما من کلاس پاتیناژ رفتم خیلی عایه
سوما فالوت کردم
تستتم عالی بودش
فالو=فالو+لایک
به به گرنی ساغر چه کرده همه رو دیوونه کردههه
وقتی میگی گرنی ساغررررر🥲😂
یاد اون بازی ترسناکه میافتم اسمش گرنی بود😂🧡🧡🧡
دقیقااا
گرنیییی؟اون بازی ترسناکهههه😭😭
برای دانلود گرنی ساغر ۱،۲,۳,۴,و ۵ به گوگل پلی مراجعه کنید granny saghar horror game
مامانبزرگ حرمت داره نه لذت...
چند روز پیش رفته بودم اسکیت پارک بعد یه دختره با اسکیت کفشی داشت تمرین اسکیت روی یخ مسکرد و واقعا خیلی قشنگ داشت اسن کارو میکرد
ساغی لینک رو نمیاره
ht🌻tps://jadebarfi2saghib.blogix.ir/