

«تجربهگرایی» و «عقلگرایی»، دو دیدگاه متفاوت در «معرفتشناسی» (شاخهای اصلی در فلسفه) هستند، به این معنا که باورهای متفاوتی در مورد خاستگاه های دانش دارند. تمایز میان این دو گروه به کتاب «گفتار در روش» اثر «رنه دکارت» بازمی گردد—اثری مهم که «دکارت» در آن، قطعیتِ باورهایش را زیر سوال می برد و این پرسش را مطرح می کند که چگونه می تواند در مورد دانسته هایش اطمینان داشته باشد.

جان لاک نخستین اندیشمند «تجربهگرا» در این قلمروی «پسا-دکارتی»، کسی نیست جز «جان لاک». او یک تجربهگرای رادیکال بود و برخلاف «دکارت»، استدلال می کرد که تجربهی ما از حواس پنجگانهی خود، تنها سرچشمهی حقیقی دانش است. «لاک» اعتقاد داشت انسان ها در قالب یک «لوح سفید» به دنیا می آیند، به این معنا که هنگام تولد، هیچ گونه محتوایی در ذهن آن ها نیست و از طریق حواسشان، دانش خود از جهان را به صورت تدریجی به وجود می آورند. این یعنی ما هیچ دانستهای نمی توانیم داشته باشیم، به جز آن هایی که از طریق تجربهی ما از حواسمان به دست می آیند.

جورج برکلی «برکلی» پس از «لاک»، اندیشمند بزرگ بعدی در گروه «تجربهگرایی» به شمار می آمد. «لاک» اعتقاد داشت چیزهایی مانند حجم و شکل، «ویژگی هایی اولیه» هستند که برخلاف مزه یا رنگ، به ذهن مشاهدهگر وابستگی ندارند، بلکه خصوصیات خود اشیاء به شمار می آیند. اما «برکلی» این سوال را مطرح کرد: اگر از نزدیک به یک میز نگاه کنیم، حجم و شکل آن، اندازهای مشخص خواهد داشت؛ اما اگر از آن فاصله بگیریم، میز کوچکتر به نظر خواهد رسید. در این صورت کدام میز را باید میزِ «درست» بدانیم؟ میزی که در نزدیکی ما است یا میزی که در فاصلهای دور قرار دارد؟ یکی از مسائل معروف در دنیای فلسفه به «برکلی» نسبت داده می شود: اگر درختی در جنگل بیفتد و کسی نباشد تا آن را ببیند، آیا آن درخت افتاده است؟

دیوید هیوم دستهبندیِ «روابط ایده ها» شامل قواعد ریاضیات و منطق می شود—به عنوان نمونه، در یک مثلث قائمالزاویه، وتر به توان دو برابر است با مجموع دو ضلع دیگر به توان دو. این نوع از حقایق، توسط «امانوئل کانت» (که به شدت تحت تأثیر اندیشه های «هیوم» قرار گرفته بود)، «حقایق تحلیلی» نام گرفتند. دستهبندی «موضوعات حقیقی» در طرف دیگر، اطلاعاتی هستند که بر هر نوع مشاهدهی دنیای پیرامون (مانند طلوع خورشید در شرق) اتکا دارند. «کانت» اینگونه از حقایق را «حقایق ترکیبی» نامید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چقدر جالب و عالییی بود عسیسم ✨
ممنونم فرشته🌻✨️
✨✨
عالی بود
بک میدم
واو