
بچها لازم شد منیه توضیح بدم. خب دوستان اگر یادتون باشه توی پارت اول من گفتم entj معلمه. اما ی بچه داره ک همکلاسی. intp هس.
*از زبون intp* رفتم داخل کلاسم یعنی کلاس 10/3. سمت راست من. entj و جلوم enfj میشینه.سمت چپم پنجره هس و عقبم دیواره. enfj و. esfp مثل همیشه داشتن با هم صحبت میکردن. entj...(پسره) اون.. خیلی. .. باحاله.. چطور بگم. نه نه نه دچار سوتفاهم نشید.. من روش عاشقش نیستم.... یا شایدم هستم؟ نمیدونم... بهتره وقتمو صرف فکر کردن به این جور چیزا نکنم. کلاس اولمون زیست بود. خیلی زیست رو دوست دارم...*بعد از کلاس* به سمت حیاط رفتم. خواهر کوچیکمو با.... جلل خالق. داره با ی پسر حرف میزنه؟؟؟؟وایسا... پسره داره یچیزی تو گوشیش مینویسه. نکنه شماره داد بهش؟؟؟؟ رفتم سمتشون. اما تا رسیدم پسره رفته بود. زدم رو شونه خواهرم یعنی infp. برگشت. infp: چقدر زود برگشتی infj... عه تویی که. اینجا چیکار میکنی. تو ک اصن تو مدرسه پیش من نمیومدی.. intp: چیکار میکنی؟ حالا به پسرا شماره میدی اره؟ infpیکم خندید. بعد گف: خخ نه. یکی، از دوستامون مریض شده. برای همین شمارشو میخواست intp: اوه.. ها.. هر چی حالا...
رفتم گوشه ی حیاط نشستم. به این فکر میکردم ک باید بزای پروژه زیست با کی هم گروه شمم.. معلم گف نمیشه تنهایی باشم. برای لحظه ای فکری به زهنم رسید ک اصلا به اخلاقیاتم نمیخورد...: یعنی برم به entj. بگم؟ ننننه. نمیتونم نمیخوام اصلا. ووو همون لحظه.. دومین کراشم.. نه نه نه من رو هیچکس کراش نیستم. نمیتونم باشم. در هر صورت. بجز entj ینفر دیگه بنظرم خیلی خفنه. اونم. istp. اومد به سمتم. نگاهی سر درگم نگاهش کردم. istp: امم.. خب.. همه توی کلاس یار دارن. مممنظورم برای پروژس ها.. بجز تو و من و entj. معلم گفت چونکه نمیشه تنهایی کار کرد ما میتونیم سه نفری گروه شیم. به. entj گفتم گف اوکیه. دوهم دیگه چاره ای نداری. intp: اره.. خیل خب باشه. entj اومد پیشمون. entj: خبب. چیشد intp هم میاد؟ intp: اره. entj: خب میخوام ی گروه تو واتساپ تشکیل بدم. شماره هاتونو بگید. باورم نمیشه قراره شماره دو نفر مورد علاقم رو یکجا بگیرم؟ واو. شماره هامونو گفتیم و قرار شد با هم بریم تو ی پارک و پروژه رو انجام بدیم. intp: پ.. پایین خونه ما ی پارکه ک کلی میز و صندلی داره و.. سایه داره. اگر بخواید میتونیم بریم اونجا. istp: اسم پارکه چیه؟ intp: گریس فیلد. istp: اونجا نزدیک خونه ماهم هست. من هستم. entj: منم همینطور. پس پنجشنبه میبنمتون.(امروز سه شنبست.)
*از زبون infp* داشتم خواهرمو دید میزدم. توی کنج حیاط نشسته بودم کنار infj و بستنی میخوردم. از اونجایی که الان زنگ ناهار بود و طولانی بود (حدود 40 دقیقه) هر کاری عشقم بکشه میکنم. از وقتی intp بهم تهمت شماره دادن زد اعصابم خورد شد. اما الان خودش داره با دو تا پسر حرف میزنه. اهههههه. رو مخ. ولش بهتره بهش فکر نکنم. همون موقع بود که estp و. entp اومدن سمت ما. intj هم پشت اونا داشت میومد. entp: سلام خوشگل. infp: س. س. سلام. estp: ما با. intj به enfp زنگ زدیم. گفت حالش خوبه و میتونه. پس میخوایم روز پنجشنبه بریم بیرون. بریم ی پارک و پیکنیک کنیم. infj entp estp intj enfp infp esfj هستن. پایه ای؟ منو infj هم زمان گفتیم: ارههه. intj: اما ما پارکی ک هم خلوت باشه هم سایه باشه نمیشناسیم. infp: من میشناسم. ی پارک نزدیک خونه ما هست. هم سایه هس هم خلوته. هم خیلی بزرگه. اسمش گریس فیلده. entp: من که پایم. بقیه هم گفتن: اوکیه. entp: ی گروه تو واتساپ تشکیل دادم. همه ی کسایی ک میان پیکنیک توش هستن. infp خیل خب. باشه.
زود پارت گذاشتم چون خیلی حمایت کردین. ممنون.♥♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی🤍✨
به رمان منم سر بزنید خو و لایک و نظر مهمونم کنید ❤️🔥
مایل به حمایت و پین؟!
وای کی پارت بعدی میاد؟
ادامشو کی میزاری؟
من با کی هستم ؟
INFJ
درود
داستانت خوبه ولی طولانی تر کن هر صفحه رو
منتظر ادامشیم
پارت بعد پلیزززز
عالی بود
خیلی داره جالب میشه. مثلا یهو خواهرا همو با دوتا پسر ببینننن. وااااو چه شود
پارت بعد لطفااا
عالیییی
😂😂😂فک کنم شهرشون مثل تستچی بوده هر جا بری یکی اشنا در میاد 😂😂😂
جررر 😂😂