12 اسلاید پست توسط: ⚡Shiny Noble انتشار: 5 ماه پیش 72 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
قانون مورفی چیست ؟ قوانین مورفی چه چیزی را به ما می آموزند ؟ آیا قانون مورفی حقیقت دارد ؟
اجازه بدهید بحث دربارهی قانون مورفی (Murphy’s Law) را با یک مثال ساده آغاز کنیم.
اگر کارتون مورچه و مورچهخوار را دیده باشید، احتمالاً یکی از صحنههای معروف آن را بهخاطر دارید. در بخشی از آن کارتون، مورچهخوار زبان خود را روی خیابان پهن میکند تا مورچه را هنگام عبور از آنجا بگیرد و گرفتار کند. اما در همان لحظه، اتوبوس جهانگردی از آن نقطه عبور میکند و زبان او را زیر میگیرد.
مورچهخوار با عصبانیت فریاد میزند: اتوبوس جهانگردی فقط سالی یک بار از اینجا رد میشود؛ آخر چرا حالا؟
برای نسلی که آن کارتون را دیدهاند، اتوبوس جهانگردی اصطلاحی است که برای بدشانسیهای غیرقابلانتظار به کار میرود: اتفاقهای نادری که فرض ما بر این است که بهندرت با آنها روبرو خواهیم شد؛ اما ظاهراً در اغلب مواقع، در مسیر ما قرار میگیرند.
قانون مورفی
اسم رسمیترِ ماجرای اتوبوس جهانگردی، قانون مورفی است. قانونی که ادعا میکند: اگر این امکان وجود داشته باشد که اوضاع بد شود، حتماً چنین خواهد شد.
به زبان ساده و خودمانی: اگر فکر میکنی یک بدبختی میتواند برایت اتفاق بیفتد (هر چند با احتمال بسیار پایین)، مطمئن باش که با احتمال بالا، برایت اتفاق خواهد افتاد.
البته این تنها تعریف قانون مورفی نیست و آن را با جملهبندیهای متفاوتی هم نقل کردهاند:
اگر برای یک پروژه، کار یا یک اتفاق، چند سرنوشت مختلف قابل تصور باشد، بیتردید بدترین آنها روی خواهد داد.
خلاقیت انسانها کمک کرده که این قانون را – که میتوان آن را مانیفست بدبینی نامید – به شکلهای دیگری هم بیان کرده و مجموعهی بزرگی از قوانین مورفی را خلق کنند:
* باران روزی میآید که کارواش رفته باشی.
*اگر قرار باشد کسی اشتباهاً پا روی کفشت بگذارد، این اتفاق همان روزی میافتد که کفش نو خریدهای.
* اگر قرار باشد کلاغها روی لباست خرابکاری کنند، حتماً این کار را در مسیر یک جلسه یا مهمانی مهم انجام میدهند.
* اگر نان و کره از دستت روی زمین بیفتد، احتمالاً از سمت کرهای روی زمین خواهد افتاد [تا کثیفی بیشتری به بار بیاید].
* اگر رویدادی وجود داشته باشد که بتواند موجب بروز تأخیر در یک پروژه شود، آن رویداد، روی خواهد داد.
* اینکه ترافیک در مسیرت زیاد باشد یا نه، بستگی به این دارد که دیرت شده باشد یا نه.
* اگر یک شیء گرانقمیت از دستت بیفتد، به احتمال زیاد از نقطهای به زمین خواهد خورد که بیشترین آسیب را ببیند.
* اگر قرار باشد بچهی فامیل روی فرشتان خرابکاری کند، احتمالاً گرانترین، تمیزترین و بزرگترین فرشتان را انتخاب خواهد کرد.
* اگر تمام کتابخانهی خود را به دنبال یک کتاب بگردید، احتمالاً آن را در آخرین طبقه خواهید یافت.
*هنگام رانندگی در خیابان، همیشه مسیرهای دیگر، خلوتتر از مسیر شما هستند.
* در صف صندوق فروشگاهها، همیشه کار افراد در صفهای دیگر زودتر از صفِ شما انجام میشود.
رابطهی ادوارد مورفی و قانون مورفی
قانون مورفی به ادوارد مورفی (Edward A. Murphy) منسوب است. ادوارد مورفی مهندس هوافضای آمریکایی است که ظاهراً بر اساس تجربههای نامطلوب در کار اجرایی (از جمله اشتباهات سیمکشی مدارها) دائماً این توصیه را به همکارانش میکرده که: «همیشه فرض کنید بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد، خواهد افتاد.»
بنابراین توصیهی او بیشتر از جنس اخطار و احتیاط، و نه اشاره به یک قانون جدی و طبیعی، بوده است.
اما منسوب بودن این قانون به مورفی، به این معنا نیست که هیچکس قبل از مورفی به این نوع بدبیاریها توجه نکرده است. در کتاب Yale’s Book of Quotations (با ویراستاریِ فِرِد شاپیرو) آماده است: یک فیزیکدان ناشناس، زمانی این جمله را به عنوان قانون چهارم ترمودینامیک مطرح کرده است (قوانین واقعی ترمودینامیک، از صفر تا سه شمارهگذاری شدهاند).
آیا قانون مورفی واقعاً درست است؟
این سوال را میتوان در سه سطح مختلف پاسخ داد.
نخستین سطح، برخورد عامهی مردم با این قانون است. کافی است در کوچه و خیابان از افراد مختلف بخواهید که تجربهی خود را از قانون مورفی در زندگیشان بیان کنند. احتمالاً افراد بسیاری را خواهید یافت که مثالها و خاطرات فراوانی در زمینهی درست بودن این قانون دارند.
سطح دوم، برخورد کسانی است که با اصول روانشناسی آشنا هستند. آنها به سرعت میتوانند علتِ رایج شدن قانون مورفی و باور اغلب انسانها به آن را برایتان شرح دهند:
اغلب مصداقهای قانون مورفی که ما در زندگی خود میشناسیم و به خاطر میآوریم، حاصل خطاهای شناختی ذهن ما و بهطور دقیقتر، خطاهای یادآوری در حافظه هستند.
خطاهای بسیار متنوعی در ذهن ما میتوانند به تقویتِ باور به قانون مورفی کمک کنند.
مثلاً تمرکز بر آخرین اطلاعات باعث میشود ما نتوانیم نگاه آماری واقعی به رویدادهای بد داشته باشیم و وزن آخرین رویداد نامطلوب، در ذهنمان بیشتر باشد.
ضمن اینکه پس از پذیرش قانون مورفی، خطای تأیید خود کمک میکند مصداقهای آن را پررنگتر ببینیم و موارد نقض آن را نادیده بگیریم.
همچنین روانشناسی شناختی این نکته را تأیید میکند که تجربههای همراه با هیجان، در ذهن ما ماندگارتر هستند و بهتر و شفافتر ثبت میشوند . بنابراین، خاطرهی روزی که ماشین را شستهاید و باران نیامده، به عنوان یک خاطرهی خنثی، در مقایسه با خاطرهی بارش باران دقیقاً بلافاصله پس از پرداخت قبض کارواش، سریعتر از ذهن پاک میشود و طبیعی است که در طول زمان، مغز ما به انباری از خاطرات نامطلوب (مصداقهای قانون مورفی) تبدیل شود.
اگر کمی با خطاهای شناختی آشنا باشید، به سادگی میتوانید این توضیحات را با نمونهها و مصداقهای بیشتر، کاملتر کنید.
اما سومین سطح برخورد، توجه دقیقتر به مصداقهای قانون مورفی است. کاری کسانی مانند روبرت متیوس و ریچارد رابینسون انجام دادهاند (+).
نباید همهی مصداقهای قانون مورفی را از یک جنس ببینیم.
مثلاً با توجه به خطاهای شناختی، به سادگی میتوان ماجرای تجربهی کارواش و باران را درک کرد. اما در مورد مسئلهی افتادن نان تُست با کره، مطالعات متعددی انجام شده و میتوان گفت که این مسئله، تا حد زیادی به فیزیکِ ماجرا (و نه بدشانسی ما) بازمیگردد (+/+).
محدودهی ارتفاع میزها (و قد ما انسانها) مشخص است و اگر نان هنگام صبحانه خوردن از دست شما بیفتد، در اغلب موارد میتوان گفت که احتمال افتادن از سمت کرهای بیشتر است. چون کره معمولاً روی نان (به سمت بالا) است و شتاب گرانش و شکل متعارف نانها در حدی است که در فاصلهی کوتاه، فرصت چرخیدن کامل ندارند. نیمدور چرخیدن هم به معنای برخورد سطح کرهای با زمین است.
به شکل مشابه، وقتی در یک هایپرمارکت، ده صندوق وجود دارد، طبیعی است که در ۹۰ درصد مواقع، ممکن است صف یک صندوق دیگر بهتر از صندوق شما پیش برود. پس اگر هنگام ایستادن در صف، مدام به صفهای دیگر نگاه کنید، در ۹۰٪ مواقع ناامید خواهید شد (به فرض اینکه سایر فاکتورها، یکسان توزیع شده باشند).
حتی اگر سعی کنید مدام سر در صف دیگران فرو نکنید، به هر حال در دو طرف خود دو صف میبینید و احتمال اینکه یکی از دو صف، سریعتر از صف شما جلو برود، دو سوم است.
طبیعی است که هیچکس هم نمیتواند این آمار را برای ده یا صد بار مراجعه به فروشگاه، به خاطر بسپارد و سپس بختِ خود را بسنجد و برآورد کند.
بنابراین وقتی از ما میپرسند که قانون مورفی درست است یا نه، دقیقترین برخورد این است که بگوییم کدام مصداقش را در ذهن داری؟
بسته به اینکه کدام مصداق را بررسی کنیم، جواب ما میتواند متفاوت باشد. مثلاً اگر کسی میگوید تصادف، همیشه وقتی روی میدهد که تأخیر داری، شاید بتوان این مسئله را به سبک رانندگیِ شتابزده (و نه روحِ مرحوم مورفی) ربط داد.
گاهی اوقات جدی گرفتن قانون مورفی مفید است
تا اینجا کاملاً مشخص است که قانون مورفی یک قانون (به معنای رایج آن) نیست. بلکه بیشتر اشارهای به این نکته است که رویدادهای بدِ محتمل را جدی بگیریم.
به عبارت دیگر، صرفاً یک تذکر است تا شرایط را به گونهای پیش ببریم و برنامهریزی را به شکلی انجام دهیم که حداکثر آمادگی را برای رویدادهای نامطلوب داشته باشیم.
به همین علت، گاهی در آمادگی برای بحرانهای بزرگ (Disaster Management) پیشنهاد میکنند که به بدترین رویداد ممکن فکر کنید. یا طراحها از اصطلاح Foolproof برای توصیف طراحی مطمئن استفاده میکنند.
آنها با خود فکر میکنند که بدترین شیوهی استفادهی یک استفادهکنندهی نادان و احمق از وسیلهشان چیست. سپس میکوشند طراحی را به شکلی بهبود دهند که اگر چنین اتفاقی افتاد، کمترین آسیب ایجاد شود (یا هیچ آسیبی ایجاد نشود).
این شکل از نگاه به قانون مورفی، آن را از شکل یک قانون (در تصور عامهی مردم) به یک شیوهی سناریوسازی و چارهاندیشی برای رویارویی با مشکلات محتمل تبدیل میکند.
مقاله و کتاب درباره قانون مورفی
دربارهی قانون مورفی، مقالات متعددی وجود دارد و با یک جستجوی ساده میتوانید تعداد زیادی از آنها را بیابید. اغلب این مقالات، به جنبههای روانشناختی قانون مورفی پرداختهاند. برخی دیگر هم، کوشیدهاند با تحلیلهای فیزیکی و آماری، برخی از مثال های قانون مورفی را بررسی کنند.
در این میان، اگر علاقهمند باشید دربارهی این قانون بیشتر بخوانید و بدانید، میتوانیم دو منبع مفید را به شما معرفی کنم.
یکی از آنها مقالهای است که در نشریهی Scientific American منتشر شده است:
The Science of Murphy’s Law
دیگری هم کتابی است با عنوانِ چرا همیشه نان تست از سمت کرهای بر زمین میافتد:
Why the toast always lands butter side down
ریچارد رابینسون نویسندهی این کتاب قانون مورفی را با نگاهی دقیق و علمی بررسی کرده و کوشیده مصداقهای آن را از یکدیگر تفکیک کند. تحلیلها و مثالهای او در این کتاب خواندنی و جذاب هستند.
چند سطر از کتاب چرا همیشه نان تست از سمت کرهای بر زمین میافتد؟ :
قوانین مورفی فرزند دوران مدرن، با همهی پیچیدگیها و آشفتگیهایش، هستند. اگر میخواهید سادگی دنیای ماقبل مورفی را لمس کنید، کافی است انسان را در عصر حجر، (حدود ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد) تصور کنید.
برای اینکه ایدهای از زندگی آن دوران در ذهنتان شکل بگیرد، از پنجره نگاهی به بیرون بیندازید و همهی خانهها و باغها، خودروها و جادهها را از منظرهای که میبینید، حذف کنید.
همه چیز را آنقدر حذف کنید تا به سطح سنگ و خاک برسید. حالا تقریباً هر چه آدم در اطرافتان میبینید، حذف کنید. کمی (یا کمی بیشتر) درخت بکارید. کمی هم بُز به اطراف اضافه کنید.
حالا به دوران پارینهسنگی رسیدهاید.
هر آنچه نیاکان ما داشتند از سنگ، درخت و احشام ساخته شده بود. با این مواد اولیهی محدود، نمیتوانید چیزهای زیادی بسازید و طبیعتاً به ندرت ممکن است کارهایتان هم [با پیچیدگیهای پیشبینی نشده] خراب شود.
بنابراین اجدادِ اجدادِ اجدادِ … اجدادِ ما، به ندرت در زندگی خود با آقای مورفی و قوانینش روبرو شدهاند. و البته زندگی برای نسلهای بسیاری از اجداد آنها هم، به همینگونه پیش رفته است.
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
بک میدم خیلی سریع
برا تستام کلی زحمت میکشم
پنجشنبه ها به قید قرعه به یکی از دنبال کننده هام ۵۰۰ امتیاز میدم
پین؟
راستی فالویی ممنون میشم بک بدی گل
سلام 🐾🥳
دنبال یه کلوپ خاصی؟ 🎊
پس کـلـوپ الـمـاس منتظر توهست🎡
این کلوپ کلی فعالیت داره🍕
و هرهفته جشن داره🍟
با کلی حقوق و جایزه💯
اگه میخوای عضو شی برو توی پروفایلʜᴏɴᴇʏ و یکی از شرایط رو انجام بده و شغلت رو انتخاب کن🎼
زود باش تا ظرفیت پر نشده💎
ادمین فرشته پین؟ 🌠
اگه ناراحت شدی بپاک🌷
یکبار داشتیم میرفتیم مهمونی و کفش جدید مم رفت تو گل⛲️
قانون مورفی اینجا قانون مورفی اونجا قانون مورفی همه جاااااا
👍🏻🌍
عالی بود(:
ناظرش هم بودم
مرسیییییییییییی
به عنوان کاربر مورفی،یه جمله از میان ستاره ای اینجا بگم.
«قانون مورفی یعنی چیزی که بخواد اتفاق بیفته،میفته»
چه گشنگ 🤍
جالب بود❤
فالویی بک میدی؟