امیدوارم از این رمان خوشتون بیاد برای اطلاعات بیشتر در مورد رمان و گذشته داستان به پارت ۱ مراجعه کنید و امیدوارم ناظر ردش نکرده باشد
بالاخره روز موعود فرا رسیده بود و قرار شد برم دنبال آرزو ها و هدف هام از بقیه و هرکسی توی فرودگاه برای دیدن من اومده بودن خداحافظی کردم و وارد گیت فرودگاه شدم پس از انجام کار های لازم وارد هواپیما و شدم و خلاصه رسیدم به مقصد به مقصدی که ابتدای آرزوهام بود جایی که قرار بود آرزوهام از اونجا شروع بشه و همونجا هم تموم بشه وارد کره شدم حال و هوایی عجیبی داشت عجیب ترش این بود که خانواده ام برای استقبال ازم نیومده بودم و داشتم به این فکر میکردم که اصلا میدونن من اومدم اصلا به اومدن من اهمیت میدن تا با شنیده شدن اسمم رشته ی افکارم پاره شد و تا اینکه سرم رو بالا آوردم دیدمش اون اون لیا بود خوبه حداقل یکی رو دارم بیاد دیدنم پس با سرعت به سمتش قدم هام رو سوق دادم و محکم بغلش کردم و گفتم
علامتها( لیا=/ وایولت+/)
+ او دختر دلم برات تنگ شده بود خوشحالم که اینجا میبینمت
= اوو خانم وکیل خوشحالم به سلامت به کره رسیدید پروازتون چطور بود
+ مسخره بگذریم بیا بریم یه چیزی بخوریم من گشنمه
= اوکی پیش به سوی غذا خوردن
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
میتونم باهات صحبت کنم دوستم
البته چرا که نه
عالی بود🌷
________________________________
یه قرعه کشی ۱۰۰۰۰ امتیازی داریم😉
هر شانس فقط ۲۰۰ امتیاز 🥳😉😀
پس بدووو شرکت کن تا از قرعه عقب نمونی😍👌🏻
به نظرسنجیم(قرعه کشی)سر بزنید🌱✨
مرسی