یه کمیک از جنس خنده برای شاد کردن شما.
![عکس](/frontend/images/tests/items/1718783455705.jpg)
ناظر چیز بدی نداره برای شادی هست لطفا رد یا شخصی نشه
ممنون
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
39 لایک
هوس پیتزا کردم
منم
لایکه ت/پستت، بلایک پستمو.
💖💖💖
❤️
اونی که خودت گفتی هم قشنگه ولی آخه برن تو دنیا انسان ها چکار کنن ؟
قراره اونجا به دنبال همون جادوگر بگردن که برگردن به خونه خود توی این راه با آداب انسان ها آشنا میشن ع.ا.شق میشن و شکست های سختی رو تحمل میکنن و جدایی از اونجا خیلی براشون سخته و باید بین برگشت و زندگی کردن در برکه و موندن و زندگی کردن در دنیا یکی رو انتخاب کنن
اینم قشنگهههه
یا مثلا یکم تو داستانت درباره ی شخصیت هات توضیح بده کی بودن چه گذشته ای داشتن من خودم به شخصه نفهمیدم این قورباقه که رنگ پرنده از کجا اومد یا مثلا یدفعه ای چیشد که این حلزون رو سریع پذیرف آها راستی مهم ترین چیز هم برای قشنگ تر کردن داستانت اینه که توی داستانت یه آدم بده داشته باشی و خوب میتونی توی داستانت حیون های دیگه ای هم بیاری مثلا خرگوشی یا .....
بله حتما
ممنون بابت راهنمایی های مفیدت
ایده ای برای شخصیت منفی داری؟
اگه بله ممنون میشم کمکم کنی
نمیخواستم فضولی کنم ولی داستانت قشنگه و تو هم خیلی باهوشی و میدونم که میتونی یه داستان قشنگ بسازی به خاطر همین راهنماییت کردم اگه ناراحت شدی ببخشید 💖
نه ناراحت چرا یکی رو پیداکردم که خیلی خوب راهنمایی میکنه دیگه چی از این بهتر؟
مثلا یه جادوگری که میخواد با استفاده از قورباقه ها یه طلسمی درست کنه ولی اون قورباقه ی که می تونه توی طلسم به کار بره یعنی مثلا از تمام خونشون طلسم درست بشه و خوب برای این کار چند تا شرایط داره که این قورباقه های داستان ماهم دقیقا همین شرایط رو دارن یعنی میشه از اونا به عنوان طلسم استفاده کرد و این قورباقه های ما اشتباهی وارد خونه ی این جادوگر میشن و اشتباهی چند تا مجون از خونه ی این جادوگر رو بدنشون میریزه که باعث قدرتمند کردن اونا میشه یعنی یه قدرت جادویی می گیرن جادوگر ه
جادوگره متوجه میشه که چند تا مجونش شکسته میاد میگرده که قورباقه ها رو میبینه و تصمیم میگیره که قورباقه ها رو خونشون رو به دست بیاره اما قورباقه ها نمیخوان و هیی از دست جادوگر فرار میکنن و با استفاده از قدرت هاشون میان با این جادوگره میجنگن
نویسنده خیلی خوبی هستی
ممنونم 💖💖
ممنونم 😍😍❤️🔥
قشنگم میتونم شبیه سازی کنم با ذکر منبع ؟ نمیخوام بحث شه اگه نمیشه فقط بگو نه گلم قبول میکنم هرچی بگی .
ببخشید ولی نه
اشکالی نداره قشنگم بالاخره ایده توعه😽
خداا خوشگلا
بزار
قشنگه ها ولی داستان رو کش نده
نگاه تو باید داستان داشته باشی برای این نقاشی های که میکشی یعنی یه منظور و یه مفهوم قشنگ رو بده مثلا نقطه اوج داشته باشه توی داستان مثلا داستانت باید هیجانی شه اگه همینجوری پیش بره برای خواننده کسل کننده است و ممکنه زود زده بشه
مثلا یه قسمت هایی از داستانت هیجانی بشه یه قسمت های اوج نا امیدی باشه یه قسمت هایی خنده دار باشه
مثلا من خودم پیشنهادم به تو اینه که اینا میرن به جنگل یه طلسمی رو میبینن و اینا تو کل داستان یا همون نقاشیت دنبال بر طرف کردن این طلسم می گرد
اینم ایدهی خوبیه
قراره در شب هالوین بایه جادوگر آشنا بشن و بهشون یه معجون بده برای رفتن به دنیای انسان ها...
واییی ننهههه گوگولییییی
🥺🥺🥺🥺🥹
بزار بزار
عالی 👍