
یه سناریو فان از سپ ناظر ممنون میشم رد و شخصی نکنی😐🗿🤝

(کاورمان بح بح) این داستان:دیت یونگی و هوسوک، سال 2030 _هیونگ پ کی حاضر میشی؟ _هوسوکا فقط پنج دیقه دیگه.. "همچنان بعد چهل و پنج دیقه" _هیونگ ساعت ده ستایش 7 میزاره باید زود برگردیم وگرنه بعدش جومونگ 9 میزارههههه داری چیکا میکنی دوساعتتتت _خیله خب بابا ترش نکن اومدم.. جیجیجینننن! (با استایل کت شلواری میاد از اتاق بیرون) جیهوپ:هیونگ~ مگه داریم میریم سازمان ملل؟ مگه مجبوری؟ مث مامور مخفیا شدی...🗿 یونگی"عصبی" :نمیریم سازمان ملل ولی لااقل مهدکودکم نمیریم که تو تیشرت باب اسفنجی با شلوارک نارنجی پوشیدی🗿اگه قراره اینجوری بیای.. پاهای مبارکمو خسته نکنم🗿 (یه ساعت بعد درحالی که یونگی مجبورش کرد هودی مشکی و شلوار مشکی و کلاه کپ مشکی و ساعت مشکی و جوراب مشکی و ماسک مشکی و... تنش کنه) _واه.. شوگا مگه داریم میریم مجلس عزا... 🗿

شوگا:هنو تکسای جیمین داره واسم میادا! اوکی هرطور راحتی.. _نععععع غلط کردم اصن من نوکرتم هستم تو لب تر کن واست یه سیاه لشکر جور میکنم شوگا:خوشم میاد کارت گیره.. یاع یاع یاع(شوگا جین میشود😐) (بعد یک ساعت و نیم خود شیرینی کردنای جیهوپ پیش شوگا بلاخره راه افتادن🗿🤦🏼♀️) "درحال خرید کردن تو پاساژ" یونگی طبق معمول چشمش افتاد به ویترین.. ویترینی که پر بود از چا.قو های مختلف با سایزای مختلف.. صورتشو چلونده بود تو شیشه مغازه مردم🗿 شوگا:اوفففف.. هوسوک.. عجب کلکسیون خفنیییییییی✨ هوسوک:(صداش میاد ولی تصویرش معلوم نی کجاست) :آره هیونگ خیلی کلکسیون باحالیه.. شوگا:(با ذوق فراوان) :چه عجب تو یه بار با من هم نظر بو.... (یونگی روشو برمیگردونه و با جیهوپ که سوار ماشینای مخصوص کودکانه و طرحشم پیکاچوئه روبرو میشه..) هوسوک:پیکا~ پیکا~ (قیافه یونگی دوباره پوکر میشه...) هوسوک:چرا ناراحت شدی؟ آها منظورت کلکسیون چا. قو ها بود؟ من این ماشینارو میگفتم... ببین ببین دورایمون و پوکمونم دارهههههه://

یونگی:هععییی مارو ببین با کی اومدیم بیرون🤦🏼♀️ هوسوک یهو وسط پاساژ داد زد:هیونگ نیم~هیونگ نیم~توعم سوار پیکا~پیکا~ شو... لالا لالا لالا یونگی:برواونوررر(تظاهر میکنه هوپو نمیشناستش) (این وسط گرل فرند سابق یونگی بهشون نزدیک میشه!!) یونگی دست و پاشو گم میکنه... شوگا:یا ابالفضل این دیگه از کجا دراومددددد🤛😐 (سر و وضعشو تر تمیز میکنه و کرواتشو محکم میکنه) یونگی:بزا یجا دیگه رو نگا کنم انگا اون اول منو دیده.. _مین یونگی؟ _شوگا:(که خودشو زده بود به اون راه) عه.. به به ازین ورا.. _تنهایی؟ شوگا:نه جی... چیز یعنی آره آره تنهام... (این وسط هوپ که هنو سوار ماشینع شوگا رو صدا میزنه) هوپ:هیونگگگگگ~ دختره:هی یونگی فک کنم اون یارو با توعه ها.. شوگا:چ.. چی.. کی.. کیو میگی؟ او.. ن نه بابا حتما منو با یکی اشتباه گرفته... بخدا دختره:خیله خب بابا چرا خودتو جر میدی فمیدم🗿 (جیهوپ میاد پشت شوگا و هی با ماشین میزد بهش چون ارتفاع ماشین کلا نیم مترم نمی شد هی میخورد تو ماتحت شوگا🗿) هوسوک:هیونگ بد.. هیونگ بد دختره:اوپا فک نکنم اشتباه گرفته باشتت... :// یونگی:(زیر لب درحالی که داره دندوناشو بهم می سابه ..) ینی فقط برسیم خونه... یجوری اون مرچای باب اسفنجیتو آتیش بزنم....

(نیم ساعت بعد در رستوران) _هیونگ؟ چرا ناراحتی؟ البته که این مود همیشگیته... ولی فک کنم از دستم ناراحتی... شوگا:نه اصلا این چه حرفیه میزنی، آخه تو یه درصد فک کن بخاطر اینکه وسط پاساژ جلو آدم به اون مهمی اونجوری سنگ رو یخم کردی، ناراحت باشم.. نه اصلا تو بگو یه درصد🗿🔫 جیهوپ :عهه~ چه جالُب ناناعت شودی بیمیلم بلات گولبه چوچولو~(درحالی که داره لپای یونگیو میکشه) شوگا:(زیر لب و عصبی) :خدایا الان چرا من نباید تو اقیانوس آرام یه سنگ دو میلی متری تو ته ته اقیانوس نباشم؟ اونم بدون هیچ هوسوکی؟ اوووه~حتی فکرشم آرامش بخشه... (بعد ده دقیقه گارسون میاد) _چی میل دارین? هوسوک:چیکن برگر، میگو سوخاری،سیب زمینی، چیکن پاپ کورن، مرغ سوخاری، سالاد سیب زمینی، همبرگر، پوتین و.. شوگا:(اروم) :هوسوکا ... هوسوکا... (جیهوپ توجهی نمیکنه تا اینکه شوگا از زیر میز یه ضربه دویست امتیازی دقیقا وسط زانوی جیهوپ میزنه🗿🔫) جیهوپ:یااااا حضرتتتتتت عباااسسسسس(با لحن سام درخشانی بخونید) ... چته هیونگگگگگگگ یونگی:مرد حسابی منو و تو ناسلامتی رژیمیممممممم، داری به اندازه یه عروسی غذا سفارش میدیییی🗿 جیهوپ:wtf!!! تازه یادم اومد... راس میگیا...ببخشید گارسون دوتا نوشابه ی رژیمی هم بیار حواست باشه حتما رژیمی باشه. گارسون:آها ینی سفارشای قبلی تون... هوپ:نه نه اونا که سرجاشه... 🗿 یونگی:مرسی واقعا تاثیر گذار بودد😑🗿 (چهل دیقه بعد وقتی غذا ها تموم شد) گارسون صورتحساب رو گذاشت جلو یونگی شوگا:تلخذبتذاردارلر🗿.. پولشون خدا تومنه! من پول ندارم گارسون:آقای محترم قبل اینکه ده تا ده تا غذا سفارش بدی باید قیمتشونم نگا کنی😑 _هوووو چرا هوا برت می داره؟ درست صحبت کن تو اصن میدونی داری با کی اینجوری حرف میزنی!؟ _هرکی که میخای باش ببین اینجوری که...

(هوسوک وسط دعواشون پا میشه) هوپ:آقایون آقایون! آخه چرا گره ای که با دندون باز میشه رو با دست باز کنیم؟ هوم؟ 🗿آقا شما پولتو میخوای چرا دعوا راه میندازی بیا من حساب میکنم. (هوسوک دستشو میکنه توجیبش و یه لاو انگشتی درمیاره درست جلو صورت گارسون🗿) هوسوک:بیاه اینم پولت😄 (یارو عصبانی میشه) هوسوک:ها.. چرا ناراحت شدی؟ آها ادبم کجا رفته باید بهت انعامم بدم! بیاه اینم انعام(این دفعه بوس پروازی میفرسته🗿) (مدتی بعد... خیلی مدتی بعد.. حدود ساعتای 2 نصفه شب) (یونگی و هوسوک در حال تی کشیدن رستوران🗿) شوگا:آخه اون مسخره بازیا چی بود اون موقع از خودت درآوردی؟ هوسوک :آخه همیشه تو ران بی تی اس وقتی آگیو در میاوردیم کارگردان بهمون آسون می گرفت🔫😐 یونگی:خدایا گیر چه معلوم الحالی افتادم... خوبه خودت داری میگی ران بی تی اس اینجا آگیو دربیاری ملت دوتا میخوابونن تو گوشت.. الانم که مجبوریم تا صب اینجارو تمیز کنیم بلکه شاید بیخیالمون شدن... "به به و اینگونه دیت تاریخی سُپ به پایان می رسد" لایک؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
۲۰
خب تامام
۱۹
۱۸
۱۷
۱۶
۱۵
۱۴
۱۳
۱۲
۱۱