
کتاب های عاشقانه شیرین هستند مثل عسل و پر فراز و نشیب مثل امواج دریا...بریم شروع کنیم

:::ما تمامش میکنیم:::لیلی، هیچ وقت زندگی ساده ای نداشته، اما این موضوع هرگز او را از تلاش برای رسیدن به زندگی مطلوبش، بازنداشته است. او مسیری طولانی را از محله ی کودکی اش در مین طی کرده و پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، به بوستون نقل مکان کرده و کار و تجارت خودش را راه انداخته است. پس از ملاقات با یک جراح مغز و اعصاب جذاب به نام رایل کینکید، همه چیز در زندگی لیلی، رویایی و فوق العاده جلوه می کند. رایل، قاطع، یک دنده، گاهی اوقات خودرأی و همچنین، حساس و نابغه است و با لیلی بسیار خوب رفتار می کند. لیلی، نمی تواند فکر رایل را از سرش بیرون کند، درحالی که رایل از روابط عاطفی بیزار است. با این که رایل، قانون نداشتن رابطه ی عاطفی را به خاطر لیلی کنار می گذارد، اما لیلی نمی تواند در مورد علت اصلی وجود این بیزاری و نفرت از روابط عاشقانه در ذهن رایل، کنجکاوی نکند.

:::ما شروعش میکنیم:::لیلی ناچار است با پیامدهای جدایی و ارتباط گریزناپذیر با رایل که پدر فرزند اوست، دستوپنجه نرم کند، گرچه هنوز آسیبهای روانی ناشی از بدرفتاریهای رایل در وجودش باقی است. او ناچار است با این واقعیت روبهرو شود که خشم همیشگی رایل و حسادتهای وی بر زندگی آیندهاش خدشه وارد خواهد کرد.

:::یاد او:::پس از گذراندن پنج سال زندان برای یک اشتباه غم انگیز، کنا روآن به شهری بازمی گردد که همه چیز در آن به هم ریخته بود، به امید اینکه دوباره با دختر چهار ساله اش متحد شود. اما بازسازی پل هایی که کنا سوزانده است غیرممکن است. هر کس در زندگی دخترش مصمم است که کنا را کنار بگذارد، مهم نیست چقدر برای اثبات خود تلاش می کند.تنها کسی که در را به طور کامل به روی او نبسته، لجر وارد، صاحب بار محلی است.

:::نهمین روز از ماه نوامبر:::«فلن» روز قبل از نقل مکان به آن سوی کشور، با رمان نویسی جوان به نام «بن» آشنا می شود. آشنایی نه چندان به موقع آن ها باعث می شود «فلن» آخرین روزش در لس آنجلس را در کنار «بن» بگذراند، و به این ترتیب، زندگی پر فراز و نشیبش به منبع الهامی برای «بن» در خلق رمانش تبدیل شود. این دو در طول زمان و روابط گوناگون خود، هر سال در همان روز با یکدیگر ملاقات می کنند. تا این که یک روز «فلن» شک می کند که آیا «بن» در حال گفتن حقیقت بوده یا فقط واقعیتی بی نقص را از خودش ساخته تا پیچ و خم نهایی داستانش را به وجود آورد. آیا رابطه ی «بن» با «فلن»—و همینطور رمانش—را می توان یک داستان عاشقانه در نظر گرفت؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
♡بک میدم تا ۲۵۰ تایی شدن♡
ادمین پین؟
اگه میخوای پاک کن
بک میدم💙🍓•
•ـــــــ•ــــــ•ــــــ•ــــــ•
من یه نویسنده تازه کارم🦋🍓•
و نیاز به حمایت شماها دارم🙂🍓•
فالوم میکنی؟ 😢🍓•
ادمین پین؟ 😢😢🙂🍓•
امتیاز نیاز نداری؟ یا نمیخایی که به یکی کمک کنی و بهش امتیاز بدی؟ فقط کافیه به تستم یه سر بزنی پشیمون نمیشی:)
راستی قشنگم تستت خیلی قشنگ بود:)
ما تمامش میکنیم و نهمین روز از ماه نوامبر رو خوندم 💗
عالیی
جهت حمایت
🤍🤍🤍
بازم از این پستا بزار..
حتماا🤍🍀
معرفی کتاب دوست دارم..
چند درصد پیشنهاد میدی بخونم؟؟
کالین هوور نویسنده عاشقانه خوبیه ولی نمیتونم بگم کتاباش عالینن من خودم اینارو خوندم دوست داشتم یه عاشقانه اوکیی توی زمان حال...بهت ۶۰ یا ۷۰ درصد پیشنهاد میدم بخونی
عالیییییییییییییییییییی 🤍🖤
راستی من یه رمان نوشتم به اسم "دوستی دردسر ساز"
ممنون میشم بهش سر بزنید🪄
ممنونم🎡🎠
حتما🤍🍀
(:
هر چهار تاشو خوندم
عالیی