کلمه هایی که ای کاش می گفتم p3

انگار تنهام اما من کسی را نمی خواهم همه را پس می زنم من نمی توانم با کسی معامله کنم من نمی توانم آن را انجام دهم من نمی خواهم اینجا باشم شاید کسی بخواهد فقط کنارم بشیند در سکوت کامل و شاید من بهتر شوم

اجازه دهید من مراقب خودم باشم قبل از من که مراقب تو باشند.

شجاعت زمانی صورت می گیرد که شما شیاطین درحال طعنه زدن در ذهنتان رو نادیده بگیرید و روزتان را بگذرانید. من دوست دارم ببینم من را چگونه می بینی از طریق چشمانت.

من احساس می کنم بی‌حسم، من نمی توانم احساس کنم احساساتم بدنم قلبم من طوری رفتار می کنم که انگار من خوبم اما صادقانه مغز خودم گیج شده

همه از من می پرسند خودت رو در ده سال آینده کجا میبینی؟ من صادقانه نمی دانم زیرا یک سال پیش من خودم رو اینجا نمی دیدم

نگاه کن الان! من نمی توانم تحمل کنم انها من رو قضاوت می کنن یا در چشمشون ضعیف نه نظر میام فقط نگرانی برای من رو تموم کنید لطفا!

او از تخته پرید و در اب پر از کوسه شیرجه زد کمی می دانستند یه دختر ضعیف مثل خودش که قلب داشت درمقابل کوسه های درون او از تخته پرید و با کوسه ها شیرجه زد کمی می دانستند یه دختر ضعیف مثل خودش قلب داشت و کوسه های درون آب قابل مقایسه نبود او شنا می کند تنهایی در اعماق اندیشه ها - او زندگی کرد به نوشتنت ادامه خواهم داد شعر حتی زمانی که دستانم به سختی می تواند حرکت کند و شما نمی توانید بسازید از روی دستخط ها

اگر "به تو نیاز داشتم" مثل اینکه مدام بیان می کنی به همه پس چطور من قبلاً زنده بودم تو اومدی تو زندگیم و من توانستم قبل از تو لبخند بزنم میشه گفت زیباست - من قبل از هر کس دیگری شریک روحم بودم من یک اقیانوس بودم پر از عمق و زیبایی اما تو ترسیده بودی از کوسه ها

بدون نوشتن چطور می توانستم چطور زنده بمونم. او خیلی ظریف است اما عشق او خیلی سخت می سوزد او شکسته می شود فقط تلاش می کند تمام عشقش را بده

زمزمه کردن به آهنگ عشق توسط خودم

من در بالا پرواز می کنم تماشای همه روی زمین اشک ریختن و من فکر می کنم، چرا غمگین باشیم یک دنیا وجود دارد بیرون وجود دارد سپس بیدار می شوم و منم که گریه میکنم روی زمین.. کجایی لعنتی! شما پیتر پان هستید؟ گفتی که میای برای برگشتن به هم - اولین پسری که دروغ می گوید

من می دانم به چه چیزی نیاز دارم پس از گفتن دست بردارید من در غیر این صورت