آدمین پاییز پخش کن تلو خدااااا.
از وقتی ما اومدیم اینجا همونجا باقی مونده بودیم یه شب که خیلی هوا بارونی بود و هیچکس بیرون نبود ما از آسمون افتادیم اینجا از سرزمینمون. چانگ عروسکم آهی کشید و گفت من میتونم ببرمتون به همون زمان فقط باید تاریخ دقیقشو بگید بعد از اینکه تاریخ دقیقشو گفتن یه چیزی از توی کیف مخصوصش درآورد و یه چیزی خوند که الان واقعاً یادم نمیاد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)