دختر ریدلp4

از کلاس پرفسور مگوناگال اومدیم بیرون.رفتم پیش هری روت و هرماینی.من:شما پیش خودتون چی فکر کردید رون چرا فکر کردی مگوناگال سر کلاس نبود؟.هری:خب یکم عجیب بود دیگه.هرماینی:آره ولی شما باید به درساتون اهمیت بدید حالا باید بریم سر کلاس پرفسور اسنیپ.بعد رفتیم سر کلاس اسنیپ کنار استار و پانسی نشسته بودم.هنوز پرفسور نیومده بود داشتیم حرف میزدیم که یهو در باز شد.اسنیپ:کسی حق نداره چوب دستیش رو الکی تکون یا وردهای الکی بگه.اگه به من گوش بدید میتونم خیلی چیز ها یادتون بدم من میتونم بهتون یاد بدم چگونه شهرت رو در شیشه حبس کنید،اما انگار بعضی ها با چنان مهارتی وارد کلاس شدن که نیازی به توجه کردن به درس ندارن.

با هری بود چون هری داشت داخل دفتر یه چیزی مینوشت و به پرفسور توجه نمیکرد،هرماینی به هری گفت که اسنیپ با توعه وهری سرش رو آورد بالا.پرفسور اسنیپ چند تا سوال از هری پرسید ولی هری بلد نبود جواب بده پرفسور اسنیپ درمورد سوالاتی که از هری پرسید توضیح داد و گفت:چرا یادداشت نمیکنید؟.بعد سریع دفتر هامون رو باز کردیم و شروع کردیم به نوشتن.پرفسور اسنیپ:گروه گریفیندور ۵ امتیاز ازتون کم میشه.پرفسور در مورد معجون ها توضیح داد و ما نوشتیم بعد گفت که:خب میتونید برید.

از کلاس رفتم بیرون.همینطور که داشتم راه میرفتم تابرم سرسرا با استار و پانسی هم حرف میزدم.پانسی:هه اونا باید حواسشون باشه.استار:خودمون هم همینطور اگه جلوش ضایع بشیم خیلی بده.من:حالا فعلا بریم تکالیفمون رو انجام بدیم.استار:کجا میری؟.من:میرم سر میز گریفیندور بنویسم.پانسی:باشه میبینمت.بعد رفتم نشستم سر میز.من:سلام بچه ها.فرد و جرج:اوه اوه گروهتو عوض کردی؟.من:من هیچوقت این کار رو نمیکنم اومدم اینجا مشقام رو بنویسم.سیموس:چشم خرگوش زمزمه باد سرد این آب بشه شربت.من:رون سیموس داره چیکار میکنه؟.رون:میخاد اون آب رو تبدیل به شربت کنه.من:هی.بعد دوباره مشغول نوشتن شدم،سیموس دوباره این ورد رو گفت و موهاش سوخت.جغد ها نامه هارو آوردن.من:هی سی سی بیا اینجا آفرین.نامه هام رو باز کردم.

یک نامه از طرف مادرم بود یهک نامه از طرف تانکس خوندمشون خیلی خوشحال شدم دیدم یه بسته هم دارم بازش کردم دیدم دیدم یه لباسه از طرف تانکس بود.هرماینی:وای کلی چقدر قشنگه من ممنون.

(کلاس مادام هوچ)در حیاط هاگوارتز بودیم.مادام هوچ:ظهر بخیر بچه ها.خب شما پرواز کردن رو یاد بگیرید حالا در سمت چپ جاروتون بایستید.بعد همه رفتیم سمت چپ جارو هامون ایستادیم.مادام هوچ:خوبه حالا برای گرفتن جاروتون دستتون رو ببرید بالا و بگید بالا.همه شروع کردن به بالا گفتن.من برای بار اول که گفتم اومد تو دستم.مادام هوچ:با احساس بگید....خیله خب بایستید رو جاروهاتون هر موقع سوت زدم محکم پاتون رو به زمین به کوبید و خیلی آروم بلند شید.سوت زد نویل رفت توهوا کل حیاط رو دور زد بعد رداش گیر کرد به یه مجسمه و افتاد پایین.مادام هوچ:همگی برید کنار از جاتون تکون نمیخورید تا من اقای لانگ باتم رو ببرم پیش خانم پامفری اگر کسی رو تو هوا دیدم از کوییدیچ خبری نیست.

دراکو گوی نویل رو برداشت و گفت مطمعنم اگه الان اینو میگرفت دستش رنگش قرمز میشد.هری:اونو بده من مالفوی.دراکو:یه جایی میبرمش که پیداش نکنی بعد باجاروش رفت تو هوا و گفت اگه راست میگی بیا بگیرش پاتر بعد هری رفت دنبالش دراکو اومد پایین.من:کار خوبی نکردی.دراکو:فقط بزار ببیننش.هری بعد از چند دقیقه اومد و گوی نویل رو با خودش اورد همه بچه ها تشویقش کردن.پرفسور مگوناگال:هری پاتر؟بامن بیا.بعد هری رفت من:دراکو اگه تنبیهش کنن چی؟.دراکو:مهم نیست.

خب این پارت هم تمام شد ادامه د پارت بعدی💃