جوریکدارمحسشمیکنمخیلیغمگینه:)
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
79 لایک
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
عالی بوددد
این پیام فقط جهت حمایت از شما میباشد🥲🖤
کلمات توی ابراز دردناکی اسلاید آخر ناتوانن..!
واقعا وقتی خوندم پشتم لرزید..
نمیدونم کی هستی و اسمت چیع و چن سالته و تایپت چیع...هرکیوهرچی وهر جا ک هستی دمت گرم؛
اولی رو خیلی درک کردم))
)
خیلی قشنگ بود:)
فالوم کنید،فالوتون میکنم.🌿
یک پستم رو لایک کنید،دوتا پستتون رو لایک میکنم.🍬
ادمین پین؟💐
تا حدی درک کردم که انگار همه ی اونا خودمم بودم 😔😞
وقتی مینواخت ابر ها می باریدند و رز ها مشکی می شدند اقیانوس تاریک می شد و ساز ها نژند!
ماریلا می گفت قبلا وقتی می نواخت گیاهان جان می گرفتند اما بلاخره هر صبحی غروب می شود!
صبح ساها هم غروب شد و محبوش با اینکه از طوفان نا امیدی و سیلاب اشک هایش خبر داشت رفت! انگاه ساز ها افسرده مینواختند و حتی رنگینکمان تیره شد!
ماریلا می گفت محبوش اگر فردا باز گردد دوباره ساز ها موزون مینوازند و رز ها رنگ می گیرند
از طرف Daniel برای saha
چقدر قشنگ بود تا اخر عمرم نگه ش می دارم❤️❤️
ممنون که حمایت می کنید💖
خواهش گلم 😘
زیبایی پستت >>>>>>
این بار بهار شکوفه ها نشکفتند و زمین گرم نشد!
انگار جغد برفی هیچوقت به سمت خانه اش نپرید و او هنوز انتظار می کشید
انتظارها بی پایان و بود و انگار پژواکی از صدای جادو گران شاد به گوشش می رسید!
انگار نامه ی او در میان ترافیک سنگین آرزو به بعد واقعی تبدیل نمی شد و او در نقطه ی تاریکی از غم انتظار می کشید، او انتظار می کشید در تاریک ترین نقطه ی نا امیدی و امیدوار بود آنچنان که جادوگر گم شده ی هاگواتز شد!
از طرف Daniel برای midia
واوو چه زیبا :)
متشکرم 🌿✨️
حق؟