☆•scenario•☆

☆"یک دختر ۲۷ ساله ویالونیست هستی که وضعیت مال خوبی نداری. به زودی باید کرایه خونه رو بپردازی. یک روز عادی مشغول کار بودی که رئیست تو روبه تهمت رابطه با پسرش اخراج میکنه و تو هم هر چقدر التماس کردی و گفتی کارتو نیست، باز هم باور نکرد. نزدیک غروب با جعبه ای از وسایلت که از دفتر کارت جمع کرده بودی به خونه برمیگشتی و گریه میکردی و تو حال خودت نبودی که یهو با ماشین تصادف میکنی و..."☆

☆"دختری هستی که ظاهر خوبی نداری و کمی چاق هستی، دوستات ایگنورت میکنن و کسی که دوستش داشتی هم به خاطر ظاهرت تو رو مسخره کرد. خانواده ات به خاطر وضعیت مالی تصمیم میگیرن خونه خودشون رو بفروشن و به محله قدیمیشوک برگردن. تو هم بعد یک عالمه تمرین آرایش، بالاخره روز اول مدرسه آرایش میکنی و همه عاشقت میشن ولی..."☆

☆"دو تا دختر که با هم دوستان صمیمی هستن اتفاقی به گذشته سفر میکنن و همدیگر رو گم میکنن. هر دو سعی دارن هم رو پیدا کنن. اونها به قصر میرن و عاشق یکی از پادشاهان زیبا، باهوش ولی سرد و خشن میشن و در تلاش برای ربودن قلب پادشاه، دوستیشون از هم میپاشه و ..."☆

☆"در دنیایی که قدرت، شهرت و ثروت افراد بستگی به قدرت جادویی اونها داره، خدمتکار یکی از خانواده های ثروتمند متوجه قدرت جادویی بالای خودش میشه. حالا اون باید این راز رو مخفی نگه داره و خودش رو به آکادمی جادویی برسونه...

دو تا دوست صمیمی هستین که دقیقا مخالف همدیگر هستین و به خاطر همین مثل مکمل همدیگر رو کامل میکنن. همیشه تو مدرسه مسخره شون میکردن، تا اینکه به مدرسه جدید منتقل میشن. اونی که برونگراست با همه ارتباط میگیره و به راحتی تو مدرسه محبوب میشه، به نظر میرسه خیلی تغییر کرده، ولی اونی که درونگرا بود تنها موند و دوستش ولش کرد، اون تصمیم به انتقام میگیره...