4 اسلاید پست توسط: Aya انتشار: 7 ماه پیش 67 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
کمی...فقط کمی،پا به دنیای رویایی شاید دلخواهت بزار فقط اینو بدون که این داستان رو تو گفتی...از زبون تو، برای آدم رویاهات
انتخاب کن همین
♧آفتابگردان♧
◇آلاله◇
♡ارکیده♡
<آفتابگردان>
چیزی نمیگفت.کنار پنجره ایستاده بود و درمیان همهمه بادها،چنان مینواخت که انگار در دنیای دیگری قرار دارد.
هرازگاهی چشمان نافذ و گیرایش را باز میکرد و با نیمچه لبخندی به من خیره میشد اما طولی نمیکشید که مجدد رو میگرداند و به رهگذران نگاهی میانداخت.
تا به حال اینگونه نگاهش نکرده بودم.درست مثل افسانه ها بود.همان هایی که زیبا و سنگین اند و از چهره شان،جذابیت میبارد.
موهای موج دارش،ازمیان بادها عبور میکردند و روی پیشانی بلندش،مینشستند اخ که چقدر دلم میخواست آن لحظه دست بر موهای نرمش ببرم اما حیف که نمیتوانستم او را از دنیای خود بیرون بکشم.
وقتی نواختنش تمام شد.ویالون عزیزش را گوشه ای گذاشت و به سمتم آمد.گل های آفتابگردانی که تا آن لحظه در گوشه اتاق مانده بودند را به سمتم گرفت.لبخند زیبایی نثارم کرد و دسته گل را به سمتم گرفت:《قشنگ زدم؟؟》
در جواب فقط سر تکان دادم
تک خنده ای کرد و گفت:《برای تو بود...برای روز تولدت》 :))))
(پ.ن: آفتابگردان نماد زندگی طولانی و شاد،احترام و افتخار و وفاداری است.برای همین گلی مناسب برای تولد،سالگرد ازدواج است.)
<ارکیده>
میگفت همه چیز در زندگی،تند سپری میشه،چه بخوای چه نخوای اما امان از روزی که بخوای.دیگه اونقدر کند میگذره که حس میکنی عمرت همینجا داره تموم میشه.
برای منم همین بود.وقتی آن روز در کتابخانه دیدمت.
تو میدانستی از چی حرف میزنم،مگه نه؟...
اما نمیدانم چرا در خود ندیدی که من را انسانی خوب تلقی کنی.
قبول دارم.ناراحت شدی.ناراحتی جزوی از زندگیه.به خود نگیر که نزاشتم دستت به اون کتاب بخوره.اخه تو که از سیاست سردر نمیاری.تو حتی نمیدونی کی این مملکت رو اداره میکنه اما حالا....اصلا ولش کن.
عزیز من،این دسته گل هارا بگیر و از من دلخور نشو و دیگه هرگز با اون چشم های به رنگ دریا،به من خیره نشو.به فکر قلبم باش شاید یک لحظه در دریایی بیکرانت غرق شود،انوقت دیگر نمیتواند پا به دنیای خاکی بگذارد.
راستی بافت قهوه ای سوخته ات،در کتابخانه جا ماند.همان لحظه که دلخور رفتی جا گذاشتی.آخه کی تو چله زمستون گرمش میشه؟!...
درسته،باز دارم غر میزنم پس بیخیال.
فقط بزار یچیز دیگه بگم...موهای اندکات شده، خیلی بهت میاد:)))
(پ.ن:گل ارکیده نماد عشق و زیبایی است.هر رنگ آن معنای خاصی دارد.قرمز: نشان دهنده عشق،زرد:شروع دوباره،سفید:فروتنی و بنفش:نماد تحسین است.اگر به دنبال آشتی هستید از این گل استفاده کنید.)
<آلاله>
قطرات بارون محکم به شیشه برخورد میکردند و این باعث میشد من صدایش را نشنوم.
از چهارچوب در فاصله گرفت و پنجره اتاق را بست.
به دیوار تکیه داد و با دستمالی سفید که اکنون کثیف شده بود،نگاهی بهم کرد و طلبکارانه گفت:《خونه پر از آب شده...راه که میری،قدم هات شلپ شلپ صدا میده》
در جواب گفتم:《خب اینجا لب دریاس،فکرکن به جاب بارون،دریا اومده تو》
با چشمانی پرسشگر به من خیره شد و خیلی سریع پارچه رو به دستم داد و گفت:《اینو بگیر تا برم قایقو بیارم.》
گفتم:《اخه قایق مرد حسابی.چرا بزرگش میکنی،فقط دو قطره اب اومده تو...بیا،بیا بریم سراغ شومینه》
پارچه رو انداختم و باهم از پله ها پایین رفتیم.
ناگفته نماند که در طول مسیر دائم برام احساس تاسف میکرد.
چوب هایی که تبدیل به تیکه های شکننده ای شده بودند رو با بیل به گوشه ای از شومینه،هدایت میکرد و چوب های خشک را به داخل اتیش میانداخت.
وسط کار فین فینی میکرد و با با پشت دست موهای نرم و خرماییش را از روی چشم کنار میزد.
خواستم کمکی کنم.برای همین به سمتش رفت و با اسرار بیل را از حصار دستش بیرون کشیدم،اما خب چون سخت گرفتم،از دستم رها شد و غبار سیاهی به سمتمون بلند شد.پوفی کردم و چشمانم را باز بسته و همان لحظه به خنده افتادم.چون صورت سفیدش،پر از سیاهه ذغال شده بود.
او هم با دیدنم به خنده افتاد.
آن موقع وسط خانه نشسته بودیم و به صورت سیاه هم میخندیدم.
(پ.ن: گل آلاله نماد شادی،نیت خیر،شروع دوباره و دوستی است)
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
الان اون قسم های عاشقانه از طرف کی بوده ؟
تو