انرژی‌زا و شیرموز

🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂

🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂

جیمین با شنیدن صدای در سرش رو از داخل گوشیش برداشت و به سمت در نگاه کرد. انتظار داشت جلوی در یکی باشه ولی با ندیدن کسی شونه ای بالا انداخت و دوباره سرش رو تو گوشیش کرد. با قرار گرفتن یه انرژی‌زا و شیرموز روی میز سرش رو دوباره از گوشی برداشت ولی با ندیدن کسی جلوی صندوق از جاش بلند شد تا ببینه کسی تو مغازه هست یا نه که سر یه بچه ای بیرون اومد. جونگ‌کوک همینطور که با زور خودش رو بالای میز صندوق کشیده بود گفت: _ سلام....لطفا اینا رو حساب کنید. جیمین که از کیوتی بچه کم مونده بود غش کنه شروع کرد به اسکن کردن بارکدها. _ میشه ۲۹۰۰ وون. جونگ کوک با شنیدن قیمت به پولی که دستش بود نگاه کرد. نامجون هیونگش گفته بود با این ۵۰۰۰وون بره واسش انرژی‌زا بخره و واسه خودش هم یه شیرموز ولی قیمت اینا با پولی که هیونگش داده بود یکی نبود. الان باید چیکار میکرد؟ می‌رفت خونه و از نامجون هیونگش پول ۲۹۰۰ پونی می‌گرفت؟ شاید این پسره اشتباه میکرد. _ قیمت اینا ۵۰۰۰ وون نیست؟. جونگ کوک به امید اینکه پسره اشتباه می‌کنه پرسید ولی با جوابی که دوباره گرفت ناامید. _اره پول تو ۵۰۰۰وونی هست و قیمت اینا میشه ۲۹۰۰ وون. جیمین که مشکل پسره رو فهمیده بود نیشخندی زد. _میتونی با ۵۰۰۰وون هم بخریش. جیمین با دیدن خوشحالی بچه لبخندی زد و زیر لب کیوتی رو زمزمه کرد و کیسه نوشیدنی ها رو دست بچه داد تا بره. جیمین از اینکه اون بچه نمیدونه می‌تونه خرده پول رو بگیره آگاه بود و گفته بود می‌تونه با ۵۰۰۰ وون هم پرداخت بکنه تا خودش باقی مونده پول رو برداره. خب اون هم نیاز داشت زندگی دانشجوییش رو بگذرونه و با توجه به درآمدی که اینجا داشت سخت بود. اشکالی نداشت که سر یه بچه کلاه بزاره مگه نه....؟

دیدید چی شد😭؟جیمین سر جونگکوکی کلاه گذاشت🤣🤡....... نینی هام درمورد اینکه دیر به دیر داستان می‌زارم اینه که حمایت نمیشه🫴🙃 من انتظار دارم وقتی می‌ره صفحه اصلی ۱۰۰ بازدید بخوره ولی ۷۰ بازدید بزور اونم با تبلیغ های خودم میخوره درمورد لایکا هم نگم🙂 خوشحال میشم وقتی می‌خونید لایک کنید و اگه سختتون نشد کامنت بزارید...... من هر موقع اعلان کامنت جدید میاد ذوق زده میشم و از اینکه میبینم داستانام رو دوست دارید خوشحال میشم پس سعی کنید این لبخند رو روی لبام بیارید دل‌های من💗🫴