

۱.تو سکانس آخر که اون پسره با سگش به سمت اون درختی که ارن زیرش دفن شده بود میرفت، اگر دقت کرده باشین یک سوراخ بودش، زمانی که یمیر فریتز هم قدرتش رو به دست آورد اینطور بود که وقتی در حال فرار بود داخل یک چاله که زیر یک درخت بود میوفته و شیطان میاد و همون معامله معروف رو باهاش انجام میده و قدرت تایتان بنیانگذار رو به یمیر میده، اما نکته اینجا اینه که یمیر اولین کسی نبوده که قدرت تایتان بنیانگذار رو داشته، درختی که یمیر داخل اون افتاده جایی بوده که وارث قبلی قدرت در اونجا دفن شده بوده! پس احتمالا تایتان ها خیلی قبل تر هم وجود داشتن اما برای یک مدت طولانی حضور نداشتند و انسان ها وجود اونها رو فراموش کرده بودند، تا اینکه یمیر تو اون درخت که وارث قبلی اونجا دفن شده بود می افته و قدرت رو به دست میگیره! یعنی اون پسره احتمالا قرار بوده وارد درخت بشه و قدرت رو از وارث قبلی یعنی ارن به ارث ببره، اما متاسفانه ایسایاما اینقدر کرم داشت که داستان رو همونجا تموم کرد.😭 (چرا ایسایاما؟!)

۲.این یکی درمورد قسمت ۸ OVA (قسمت فرعی) هست که تو اون تخیلات میکاسا رو وقتی داشتن اسلحه جلاد جهنمی رو تست می کردن نشون میده، همونطور که می دونید تخیلات هر فرد کاملا در اختیار خود فرد هست و اونجا دنیایی هست که ما خدای اون هستیم، و برای میکاسا هم تا یک جایی همینطور بود اما از یک جایی به بعد اون نمی توست تخیلاتش رو کنترل کنه، مثلا میکاسا نابود شدن دیوار ها توسط تایتان غولآسا رو حذف کرد و هنگ اکتشاف رو منحل کرد تا از مرگ ارن جلوگیری کنه، اما نتوست ارن رو راضی کنه که توسط بالن دست به فرار نزنه، اما چرا؟ مگه اونجا دنیایی نیست که میکاسا خدای اونه؟ اون مرد که نقاب آینه ای داشت و جلوی میکاسا رو برای کمک به ارن گرفت کی بود؟ البته! جواب این سوال تو قسمت آخر داده شد، میکاسا وقتی تو قسمت آخر یمیر فریتز رو میبینه بهش میگه که اون صدای تو بود (دقیقا یادم نیست چی میگه ولی یمیر رو میشناخت)، یعنی یمیر خاطرات میکاسا رو دستکاری می کرده و تخیلات اون رو کنترل می کرده، به علاوه نجوا هایی که با سردرد ای بی دلیل برای میکاسا همراه بود، اما هدف یمیر چی بود؟ او می خواست به میکاسا تلقین کنه که امکان نداره ارن بیشتر از مدت طولانی با تو باشه و تو فرصت بودن با او رو نداری، این دقیقا همون دلیلی بود که میکاسا خودش رو همیشه برای نجات دادن ارن به آب و آتیش می زد و همش حس می کرد که ارن تو خطره و مدام نگرانش بود، هر چند او نمی خواست این رو باور کنه، اما میکاسا زمانی که قانون اینکه تایتان شیفتر ها نمی تونند بیش از ۱۳ سال پس از بدست آوردن قدرتشان زده بمونند تمام اون نجوا هایی که نمی خواست باورشون کنه رو باور کرد، اصلا دلیل اینکه قبول کرد ارن رو بکشه همین بود، چون یمیر به او تلقین کرده بود نمی تونه هیچ وقت با ارن باشه، وگرنه امکان نداشت میکاسا به این راحتی ارن رو بکشه! (دستم به تو برسه یمیر!!)

۳.شاید بعضی ها بگید که اون پرنده که تو قسمت آخر شال رو دور گردن میکاسا پیچید ارن بود، هرچند طبق اطلاعاتی که از "راه ها" هست این امکان نیست، اما کدوم پرنده ای وقتی میکاسا به ارن میگه: 'کاش دوباره این شال رو دورم بپیچی' میاد و شال رو دور میکاسا میپیچه؟ و یک چیز دیگه هم که احتمال اینکه اون پرنده در اصل توسط روح ارن کنترل میشده رو بیشتر میکنه اینه که پرنده سفید نماد آزادایه و اگر یک کلمه من رو یاد ارن بندازه بدون شک اون کلمه آزادیه. هرچند طبق چیز هایی که از "را ها" می دونیم اینه که الدیایی ها پس از مرگ حسم فانی شون از بین میره و ارتباطاتشون تا ابد با این دنیا قطع میشه، مگر اینکه تایتان بنیانگذار اونها رو احضار کنه و یک بدن از الدیایی هایی که زنده هستن به اونها بده (هرچند معلوم نیست که این شدنیه یا نه). تنها چیزی که درمورد "راه ها" صد درصدی هست اینه که همه الدیا هایی که مردند روحشون اونجاست اما اونحا اشرافی روی این دنیا ندارند.

۴.درمورد این یکی داستان خیلی پیچیده میشه، اما تو قسمت آخر وقتی ارن بعد از بریده شدن سرش با آرمین حرف می زد به آرمین میگه که وقتی برگردی خاطراتت همتون برگشته، حالا منظورش چی بود؟ تو اون قسمت هایی که ارن و زیک داشتند خاطرات ارن رو نگاه می کردند زیک فهمید که گریشا قرار نبوده فریدا رو بخوره و قدرت تایتان بنیانگذار رو بدست بیاره اما ارن با استفاده از توانایی دیدن خاطرات وارثان، به خاطرات گذشته گریشا رفته و او را مجبور کرده که فریدا رو بخوره، پس در اصل در حالی که ارن داشته زندگی می کرده ارن آینده به وسیله خاطرات گریشا به این یکی ارن نظارت می کرده! ارن آینده تا زمانی که گریشا زنده بوده تاثیرات خودش رو روی روند گذشته گذاشته، و این تاثیرات دو تا بودند، اولی که همون مجبور کردن گریشا به خوردن فریدا بود، و دومی هم این بود که او مسیر تایتان خندان (داینا فریتز) رو عوض کرد، داینا در اصل قرار بوده برتولت رو بخوره، نه کارلا رو، ولی ارن مسیر داینا رو از سمت برتولت عوض کرده تا اون تایتان بیاد و کارلا رو بخوره و ارن گذشته رو پر از خشم کنه و به علاوه که او به زنده موندن برتولت نیاز داشت، چرا که زنده موندن برتولت و رسیدن قدرت اون به آرمین بخش مهمی از نقشه ارن بود (تو اسلاید آخر نقشه ارن رو میگم). در نهایت که ارن با دوستاش درد و دل می کرده و بعد خاطرات اونها رو پاک می کرده، و اون خاطراتی که ارن ازشون حرف می زد اینها بودن.
۵.بعد از مرگ ارن الدیا و مارلی متحد نشدند، اما اگر قرار نبوده متحد بشن پس چرا ارن خودشو پاره کرد و ۸۰ درصد بشریت رو کشت؟ با فرض این که ارن می تونست آینده رو ببینه دلیلی نداشته که نقشه اش رو اینجوری پیش ببره، نکته اینجاست که ارن فقط می تونه خاطرات وارثان تایتان مهاجم رو ببینه (وای اسلاید های قبلی گفته بودم وارثان تایتان بنیانگذار😅؟ در هر صورت مهاجم درسته نه بنیانگذار) پس ارن نمی تونست که آینده بعد از مرگش رو ببینه، بخاطر همین بود که ارن به هیستوریا قبل از رفتنش نقشه اش رو میگه، او به هیستوریا میگه که نقشه اش یه ریسک بزرگه و نه بلکه امکان داره موجب صلح نشه بلکه موجب کینه و نفرت بیشتری بشه، تو قسمت آخر که هیستوریا داشت اتفاقات جنگ رو بازگو می کرد این رو میگه که: "حق با ارن بود، این جنگ فقط با نابودی یکی از طرفین تموم میشه"، یعنی ارن به هیستوریا گفته بود که اگر نقشه اش شکست خورد، باید تا وقتی که مارلی مشغول بازسازی خودش هست یک ارتش قدرتمند بسازه و مارلی رو تحت کنترل خودش بگیره، حالا اینجا یک سوال دیگه هم هست، اگر ارن می دونست این کارش ریسک هست چرا گزینه راحت تر رو انتخاب نکرد و قدرت تایتان شیفتر رو از دوستاش نگرفت تا اونها نتونند جلوش رو بگیرن؟ چون ارن یک هیولا نبود و نمی خواست تموم بشریت خارج از دیوار ها رو نابود کنه و می خواست این کار رو با حداقل تلفات تموم کنه! نه اینکه دلش می سوخت اون قدرت ها رو از دوستاش بگیره.

خب، حالا اینجا هدف ارن رو می خوایم با هم مرور کنیم، هدف ارن این بود که وقتی به همراه زیک وارد "را ها" شد به زیک خیانت کنه و به جایی اینکه نقشه عقیم سازی رو عملی کنه مارلی رو نابود کنه، اما ارن اگر می خواست مارلی رو به طور کامل نابود کنه مطمئنا می تونست این کار رو بکنه، ارن می تونست قدرت های دستای تایتان شیفترش یعنی راینر و آنی و آرمین و پیک و فالکو رو از اونها بگیره اما این کار رو نکرد، چون ارن می خواست اونها متوقفش کنند و بعد از اینکه دنیا رو نجات دادن به عنوان قهرمان های بزرگ شناخته بشن و مارلی و الدیا رو متحد کنند، اما ارن یک نقشه پشتیبان هم داشت که همونطور قبلا گفتیم اون این بود که هیستوریا با ساخت یک ارتش قوی مارلی رو تحت کنترل داشته باشه، حالا شاید بگید چرا با مرگ ارن قدرت تایتان بنیانگذار از بین رفت؟ دقیقا فکت ششم همینجاست! ___________________________________________________ ۶.حرفی که ارن در گوش یمیر بهش زد و او رو از برآورده کردن درخواست زیک منصرف کرد این بود که برای یمیر راهی از آزادی از بند عشق شاه فریتز وجود داره، داستان از این قراره که یمیر بعد از مرگش بدنش توسط ۳ دخترش، ماریا، رز و شینا خورده شد و یمیر که در "راه ها" زندانی بود هم برده فریتز و کسانی که خون سلطنتی او رو داشتند بود، حالا ارن چطور می خواست گذشته رو تغییر بده؟ و چرا یمیر اون نجوا ها رو تو گوش میکاسا می کرد و نه کس دیگه؟ قضیه اینه که میکاسا با کشتن ارن به یمیر ثابت می کنه که هرچقدر هم عاشق باشی باید عشق فاسد رو کنار بزاری (رابطه یمیر و شاه فریتز فاسد بود)، یمیر با دیدن این صحنه به بدن گذشته اش دستور میده که جلوی نیزه ای که به شاه فریتز می خوره نپره و از عشق او بگذره، و به این ترتیب یمیر بعد از مرگ شاه کنترل الدیایی ها رو به دست میگیره و از اونجایی که بعد از مرگ یمیر کسی ماریا، رز و شیما رو به خوردن یمیر مجبور نمی کنه قدرت تایتان بنیانگذار هیچ وقت به فرد دیگری نمیرسه، پس در واقع با کاری که میکاسا کرد گذشته عوض شد، میکاسا باید این کار رو می کرد تا به یمیر نشون بده یک انسان می تونه اونقدر قوی باشه که حتی عشقش رو با دست های خودش بکشه! (اما خدایی میکاسا خیلی گنگش بالاس که خودک.شی نکرد)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تست٫پستت عالی بود (:
امیدوارم در آینده
بتونی بهترین کاربر تستچی بشی ! 💗💗
همینجوری ادامه بده و
از خودت بهترین و بساز !🌷
برات موفقیت های بسیاری آرزو میکنم☔☔
میشه به تست چگونه مانگا خلق کنیم سر بزنی؟ خوشحال میشم اگه خوشت اومد لایک کنی!🩷🩷🩷
ای کاش هیچوقت تموم نمی شد...
نمی خوام باور کنج تموم شده🥲
عالی
ععععععررررررررررررررررررررر
مغزم گره خورد...
خسته نباشی خدایی😃
چطور؟
آخه برای نوشتنش خیلی زحمت کشیدی مطالبت هم دقیق و عالی بود👍❤
قربونت💖💖
اواخر اتک آن تایتان بودم که تو اینستا برآن اسپویل شد بعد از اون هر قسمتو با بغض دیدم
چ خفننننن
عالی بودددد🥺
بازم بزار😊