دفترچه خاطرات سیاه p⁴

در اقیانوس خستگی ها و درد هایم غرق شدم ....راهی برای نجات نیست. باید شنا کردن یاد بگیرم آنهم خودم ...کسی قرار نیست بیاید و مارا بیرون بکشد ...باید هر طور شده از آب بیرون بیایم حس می کنم دگر نمی توانم نفسم را نگر دارم ....

صدای باد حس آرامش عجیبی دارد ....هوای امروز خدای قدم زدنست ولی چه حیف در زنجیر خانه و یک خانواده با ذهن پوسیده اسیریم ....ولی روزی می‌رسد ما کسانی را می بینیم که با اینکه خودشان در اقیانوس غدق شدن ولی فرزندانی به دنیا آوردن که می توانند پرواز کنند ....

همه حرف از عدالت می زنند ولی کاش بفهمند این در این جهان چیزی به نام عدالت و درک وجود ندارد ....اگر بخواهید آدم خیلی خوبی باشید مطمئن باشید شما بازنده بازی هستید....درسته این زندگی یک بازی مرگه پس برای بردن دیگران و رسیدن به اون چیزی که می خواید باید آدم بده بازی باشید ....

‌ - یکی از نامه‌هاۍ #فروغ_فرخزاد کہ‌ مود خیلیامونہ‌: « نمی‌دانم چرا تحمل جمعیت را ندارم، چرا تحمل زندگی فامیلی را ندارم، تا دور هستم دلم می خواهد نزدیک بشوم و نزدیک کہ‌ می‌شوم میبینم اصلا استعداش را ندارم!🗝🖤' » ‌Ꞌꞌ Joiი : @estori_text ៹ ࣪🤍.