
عکس وبتونز گذاشته نمیشه!
مرگ تنها پایان برای شرورهاست [ پنلوپه دختریست که به عنوان یه فرد شرور توی یه بازی ویدئویی تناسخ پیدا می کنه، حالا زندگی اون درست مثل یه بازیه، برای نجات پیدا کردن از مرگ اون باید بتونه این بازی رو تموم کنه… ] ژانر : تناسخ ، روانشناختی ، شوجو ، عاشقانه ، فانتزی
پرنسس شکست ناپذیر امروز دوباره خسته شده [ دانته رناتوس که حتی با شمشیرزنی عالی خود به عنوان امپراتور تاج و تخت را به دست آورده بود، 500 سال بعد به عنوان هلنا، دختر دوک پرسکا، تناسخ یافت. زندگی دومی که او نمیخواست. او قبلاً از همه چیز در زندگی قبلی خود لذت برده بود و هر آنچه را که میخواست امتحان کرده بود. اگر او باید دوباره متولد شود، مهم نیست که چه کاری انجام دهد، آزاردهنده و خسته کننده است. در این بین، شاهزاده سزار برای جلوگیری از جنگ قدرت به دیدار دوک میرود و هلنا که استعداد سزار را میشناسد، تصمیم میگیرد معلم شمشیرزنی او شود. "من تو را امپراتور خواهم کرد." این فقط چیزی بود که شروع کردم به فکر کردن به آن، استفاده از مهارتهای زندگی قبلیام برای تربیت دانشآموزان آینده و زندگی خستهکنندهام. اما حتی اگر از من خوشت میآید، فکر نمیکنی کمی بیش از حد از من خوشت میآید؟ ] ژانر : تاریخی ، درام ، تناسخ ، عاشقانه ، فانتزی ، کمدی
مانهوای بانو میخواهد استراحت کند [ در گذشتههای دور، با رفتارهام توسط دنیا نفرین شده بودم. طی ۱۰۰۰ سال آینده، زندگی بیپایان داشتم. زندگی واحدی وجود نداره که من تجربه نکرده باشم. من نجیب ترین و فروتنترین فرد جهان بودهام، گدا شدهام، به عنوان یه قدیس مورد احترام قرار گرفتهام، و به عنوان یه جادوگر سوخته شدهام. و بعد از رنج آورترین و رنج آورترین زندگیام، دوباره به همه چیز فکر کردم. “این همه اکنون منو آزار میده – خواهش میکنم کمی استراحت کنم. من تصمیم گرفتهام این بار زندگی یه تنبل رو داشته باشم، اما چرا مردم هنوز منو آزار میدن؟ بذارین کمی استراحت کنم. ] ژانر : اکشن ، ایسکای ، تناسخ ، درام ، عاشقانه ، فانتزی ، معمایی
هشدار : تبدیل شدن به خانواده شرور [ آریا کورتز آخرین آژیر است. آهنگ دلربای او همه را فریب میدهد و منجر به زندانی شدن او در قفس میشود. در حالی که پاهایش بیاستفاده است، تنها کاری که میتواند بکند این است که بخواند تا گلویش خونی شود و امید از چشمانش محو شود. در اعماق ناامیدی، آریا گم میشود - تا اینکه دوک بزرگ لوید کاردناس ولنتاین به آرامی بدن شکسته او را بالا میبرد. آریا نمیتواند لوید را به عنوان یک روح خویشاوند ببیند، زیرا او نیز نور چشمانش را از دست داده است. در سن 18 سالگی، او روح خود را به یک شیطان فروخت و تمام خانواده خود را به قتل رساند و در نهایت شمشیر خود را به سمت امپراتور چرخاند. لوید ناجی اوست، بنابراین وقتی آریا در گذشته بیدار میشود، تصمیم میگیرد برای محافظت از او و زنده نگهداشتن جرقهاش هر کاری لازم است را انجام دهد. او همه چیز را به او خواهد داد - بدنش، روحش و از همه مهمتر صدایش. ] ژانر : تاریخی ، تناسخ ، درام ، عاشقانه ، فانتزی
داستان یک نامادری [ سوری وان نوونستاین،دختری که در سن خیلی کمی ازدواج کرد و نامادری چهار تا بچه شد. پس از فوت همسرش زنی بدجنس و عیاش شد و وقتی به اشتباهاتش پی برد که دیر شده بود، برای همین تصمیم گرفت،عمارت و ترک کنه ولی در راه سفرش کشته میشه و برمیگرده به زمان عقب!درست وقتی که همسرش فوت کرده و اینبار تصمیم میگیره که برای اون چهارتا بچه جغله مادری کنه… ] ژانر : تاریخی ، تناسخ ، درام ، عاشقانه ، فانتزی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
توی چه سایتی میتونم بخونمشون؟
جزیره مانگا
ممنون