تصمیم گرفتم یک داستان بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد
روزی پسر بچه ای به نام رولا با پدر و مادرش در یک روستای دور افتاده زندگی میکرد قبل از گوشی و کلا برق! رولا که سرگرمیی نداشت به اسرار پدر و مادرش فلوت تمرین میکرد.
رولا پدر بزرگی داشت به اسم بامپل . بامپل یکی از بزرگ تریین
جنگجو ها بود که به شکار گنج میرفت اما رولا فقط
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
تو یکی از داستانام به اسم دفترچه خاطرات رفیق جینگ بچه چل.من اینو خوندم
داستانت از لحاظ شخصیت پردازی خیلی خوبه ولی از لحاظ نوشتاری و الهام گیری بهتره تقویت بشه
خیلی خلاصه نوشتی جزئیات بده
اگه خواستی میتونم طولانی بنویسم