جین آستن با نگارش چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اما به ترتیب در سالهای ۱۸۱۱، ۱۸۱۳، ۱۸۱۴ و ۱۸۱۶ در زمان حیاتش، نام خود را بهعنوان نویسندهای صاحبسبک به ثبت رساند. رمانهای نورثنگرابی و ترغیب در سال ۱۸۱۸، یعنی بعد از مرگ نویسنده، به چاپ رسیدند. دو اثر به نامهای خانم سوزان و واتسونها که ناتمام ماندهاست نیز از کارهای اولیهٔ جین آستن باقی ماندهاست. او پیش از مرگ مشغول نوشتن رمانی به نام سندیتون بود که قسمتهای پراکندهٔ آن در دست است. وی با خواندن کتابهای متفاوت یاد گرفت از چه چیزهایی پرهیز کند تا داستانهایش جالب و خواندنی شوند. به همین دلیل سبک او در شیوهٔ نگارش منحصر به فرد است و صدای راوی رمان را با عمیقترین احساسات شخصیتهای قصه پیوند میزند. به طوری که با خواندن داستانهای وی میتوان پا جای پای شخصیتهای رمانهای او گذاشت و با آنها عمیقاً ارتباط گرفت. جین در محیطی نسبتاً منزوی زندگی کرد و اوقات خود را بیشتر به نوشتن میگذراند. به نظر نقادان، او نبوغی دووجهی داشت: هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاقیات و روحیات آدمها را خوب میشناخت. این دو وجه در نوشتههای او نیز تجلی یافتهاست. زندگی اجتماعی و خانوادگی محملی است که نویسنده به کمک آن، با ژرف اندیشی، دربارهٔ انسانها و روابط آنها قضاوت میکند و نظر میدهد. جین آستن، غالباً زنان نویسندهٔ هم دورهٔ خودش را به خاطر سبک دراماتیک و خستهکنندهٔ قصههای عاشقانه، در رمانهایشان دست میانداخت.
فالویی بفالو
از تستچی رفته:(
پستاش که خیلی باحال بودنننننن✓
پستت عالی 🤩🌟
عقل و احساس خوب بود
شخصیت اصلی اما یعنی خود اما رو دوست نداشتم خیلی
ولی غرور و تعصب معرکه بود 🔥
از تستچی رفته داداش