گذشته تلخ چویا ناکاهارا :)

یک سال از پیوستن چویا به مافیای بندر پس از پایان دادن به "حادثه آرهاباکی" با اوسامو دازای میگذرد. همانطور که هدف او از مدیریت اجرایی است، شخصی به نام پل ورلین در حضور چویا ظاهر میشود و اورا "برادر کوچک" خود میداند!! او علام میکند "من هرکسی را که با قلب شما مداخله کند میکشم." چویا برای خنثی کردن برنانه های خود، با محقق تحقیق هوش مصنوعی اروپا، ادام، همکاری می کند. نشانه طوفانی که یک بار دیگر در انتظار بلعیدن یوکوهاما است دوباره دم میزند، ناکاهارا چویا دقیقا چیست : حقیقت گذشته که در تاریکی پوشیده است، اکنون اشکار خواهد شد.

شغل چویا شامل قاچاق گوهر بود. که البته اول مسئولش دازای بود و او باند رو راه انداخته بود. از طرف دیگر، چویا به یک انجمن جوانان تعلق داشت یا درمیان اعضا به عنوان "انجمن پرچم ها" نیز خوانده میشد. این انجمن از آلباتروس "مسئول تدارکات" لیپمن "مسئول روابط عمومی و بازیگر به عنوان حرفه اصلی وی " پیانیست "مسئول جریان پول" پزشک و خونسرد "مرد ضرب دیده" تشکیل شده بود. و جالبه بدونید همشون میمیرند، اگه یادتون باشه توی سینمای سیب مرده چویا به انگو گفت "اگه تو خیانت نمیکردی ۶ تا از دوستای من نمیمردن". "منظورش این ۶ نفر بود"

ادام، رباتی است که از هوش مصنوعی ساخته شده، یکی از اعضای یوروپول است و آرزوی او ایجاد مکانیزمی ضد جرم است که از ماشین های خالص تشکیل شده است. اما این ربات خیلی بامزه است، یکدفعه بار اول که چویا قبول میکنه تو ماموریت به اون کمک کنه، این ربات انسان نما چویا رو مثل بچه ها بغل میگیره و چویا بهش میگه "چرا منو اینجوری گرفتی؟؟؟" و اون بهش میگه "با توجه به اندازه بدن شما این روش اسون ترین راه برای حمل شماست" چویا هم مثل همیشه عصبی میشه و میگه "خفه شو من الان تو سن رشدم" تازه ورلین هم همینو بهش میگه، میگه "سبک تر از اونی هستی که فکر میکردم باید بیشتر غذا بخوری..."

پل ورلین عضوی از بخش ویژه ی اطلاعات در اروپا بود، اما پس از خیانت به رمبو 9 سال پیش، به یک ضارب تبدیل شد. وی به "پادشاه ادمکش" یا "پادشاه قاتل" معروف است. دلیل اینکه ورلین به دنبال چویا است این است که او نمی خواهد او راجب به ذات واقعی خود فریب بخورد. او به چویا حقیقت را میگوید که هردو به طور مصنوعی خلق شده اند و به همین دلیل است که او، اورا "برادر کوچک" مینامد

ورلین خالق خود را به قتل رساند و پس از آن، رمبو وظیفه داشت نامی به او بدهد، و اورا اموزش دهد. مشخص شده است که ریمبو به زندان افتاده و نامی که او به بهترین دوست خود داده است نام قدیمی او بوده است. تازه اخر ورلین جان خود را به ریمبو مدیون میشود، ریمبو اونقدر که بنظر میرسید آدم بدی نبوده اتفاقا خیلی ادم دلسوزی بوده.

همانطور که چویا آراهاباکی را حمل میکند ورلین نیز گایور، یگ اژدهای فرانسوی قرون وسطایی را حمل میکند. جمله "رسوا کنندگان تاریکی، دیگر نیازی نیست مرا بیدار کنید" توسط خالق چویا کدگذاری شد تا از وی بخواهد اراده ای از آراهاباکی را نشان دهد. این دازای است که نام "فساد" را به توانایی اختصاص می دهد. این یعنی شکل اصلی فساد رو چویا تا قبل این ماجرا نمیتونست استفاده کنه بعد این دکتر، خالق چویای کلون، اونو بیهوش میکنه و یه سری ازمایشات شکنجه اور روش انجام میده که کد فعال سازی این نیرو رو همون جمله ای که چویا همیشه میگه میزاره.

جمله ای که ورلین برای فعال کردن توانایی خود استفاده میکند، بخشی از شعر رمبو با عنوان "Les soeurs de charite" است. رویداد Dragon head پس از Storm bringer اتفاق می افتد.

مادر چویا از فرزندان یک خانواده سامورایی، و پدرش یک پزشک و نظامی سابق بودند. به والدین چویا اطلاع داده شد که وی درگذشته است و دیگر در این دنیا نیست. اما تا زمان چپتر 03 رمان وی همچنان در مرکز تحقیقات باقی مانده است.

چویای واقعی بعد از خالق در اغوش چویا "کلون، همین چویایی که خودمون میشناسیم" می میرد. "N" مایع سیاه را که در خاطرات چویا به عنوان "یک فضای سیاه و آبی" توصیف شده بود، از بین برد.