خب بریم واس پارت اول
Marinette:
صبح بود با صدای زنگ گوشیم پا شدم.
سزیع دوس و صورتمو شستمو رفتم صبحونه بخورم، داشتم با صبونم بازی میکردم که یهو احساس کردم یکی با دستش داره منو میزنه ب خودم اومدم دیدم مامانم داره هی صدام میکنه. سانی: دخترم تو فکری. وایسا فک کنم تو فکر ادرینی نه. مرینت: مامان. سانی: باشه باشع ناراحت نشو، میخاستم بگم امروز من و گابریل ی لباس طرح جدید ست رو رونمایی میکنیم و تو و ادرین قراره... یهو پریدم وسط حرف های مادرم گفتم: من تکلیف دارم و بهتره لایلا جای من بیاد تو هم که بدجور عاشقشی مس دخترته. سانی: چون بهت گفتم باهاش دوس باش اون دختر خوبیه اینجوری میکنی. مرینت: به هر حال من کار دارم.راستی پدر رفته.سانی:اره. بلند شدم و رفتم تو اتاقم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
اوف نمیدونم چرا هی رد میشه
من پارت ۳ رو هم گزاشتم
دوستم میخواست بزنه بی محتوایی تست ولی گفتم این یکی رو رد نکن
کاربرrose بود
حمایتت میکنم لطفا زود به زود پارت بزار 🥺🥺
اوم باشع
پارت دو درحال بررسی و سپس در خدمت شما
مرسی😘😉
♥♥
رمانت عالیه
واقعا
ببین داستانتو دنبال میکنم هر پارت لایک میکنم کامنت میزارم به ی شرط
زود به زود پارت بزار
باشه ♥
مرسی🫀
عالی . فقط من یک چیزی رو متوجه نشدم الان مری با آدرین اوکی؟
آهان. مرسی