یه روز خسته کننده دیگه بود و منم هندزفری در گوشم داشتم ریاضی مینوشتم که دیدم صدای تق تق میاد سرم رو آوردم بالا که ببینم جغد برام نامه آورده یا نه؟
دیدم صدا از دم در اتاقم بود کاترین گفت هلی بیام تو کاترین معلمه زبان انگلیسی ام بود ما از انگلیس به دبی سفر کردیم. زمانی که سفر کردیم خیلی کوچک بودم برای همین خاله ام کاترین داشت بهم زبان انگلیسی یاد می داد هفته ی پیش امتحان دادم و الان مدرک تدریس زبان انگلیسی دارم
سریع پریدم رو تختم و خودم رو زدم به خواب کاترین گفت: اینکه هنوز یخ هاش آب نشده میدونم بیداری
گفتم: باشه تو بردی مگه کلاس هام تموم نشده بود؟
_ناراحتی من اومدم؟
_نه نه اصن منظورم این نبود
_حالا که اینجوریه من میرم اومده بودم چند تا ورد باهات تمرین کنم
_واقعا اگر نرفتم هاگوارتز تو بهم جادو یاد میدی؟
_شاید اره شایدم نه
_تو واقعا جای مادر نداشتم بودی کاترین
_آه از دست ولدمورت که هانا و بن رو کشت
گریه م گرفت دوباره صدای تق تق اومد
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
میشه میشه ادامه بدی ؟ ، عالی بود.
خوب
به نظرم ادامه بده جالب به نظر میرسه🙂