
دلم نیومد تا شرط ها انجام شن بذارم♡ بنا به درخواست زیاد تو پست قبلی پارت جدید میگذارم
تو راهرو بودم که اومدم بپیچم به یه نفر بر خورد محکمی کردم (طوری که ممکن بود جفتمون بیفتیم) و دفترم افتاد برش داشتم همون لحظه خم شدن به کفش مردونش نگاه کردم : جلو پاتو ببین آقای محترم (با حرص و بلند) دراکو: شما یهو پیچیدی (بلند) دفترو که برداشتم ماری: شما چشم کورِتو باز میکردی... پاشدم و دیدم هه این همون مالفوی خودمونه! دراکو: هه یه تازه وارد... تا حالا ندیدمت.. ماری: پسره نچسب(زیر لب) دراکو: هوی... چی گفتی؟ ماری: نچسب...مگه نیستی؟ پوزخندی زد دراکو: خودمو پایین نمیدونم که باهات حرف بزنم... گندزاده ماری: هه..اولا گند زاده اشتباهه، درستش ماگل زادس... دوما گروه خونیم به تو چه... سوما لاقل مثل تو نژاد پرست نیستم و ادامه دادم: درسته که تازه واردم... ولی نمیتونی باهام اینطوری رفتار کنی... من مارگارت ایزابلا اسنوکم و میدونی از نظر خونی با تو تفاوتی ندارم یه پوزخند زد دراکو: مار سیاه...(مار= مارگارت سیاه= مو و چشم ) ماری: من برام مهم نی چی میگی... در ضمن تو هم زردک بی خواصیتی (موهاش) جفتمون با این حرف من خندمون گرفت ولی جلو خودمونو گرفتیم دراکو: دفعه بعدی حواست باشه با کی حرف میزنی.. ماری: من با هرکس مثل خودش رفتار میکنم و راهمو با قدم های تند کشیدم و رفتم سمت کلاس که اون آروم و ریلکس راهشو کشید و اومد و چند دقیقه بعد از من وارد کلاس شد ... سر کلاسم بهم تیکه مینداختیم و در آخر 50 نمره از گریفیندور و اسلیترین کم شد
یک هفته بعد) روزامون با تمرین ها مکرر درس،گیر های الکی فیلچ،کل کل با دراکو، و درس هامون میگذشت ولی مرلین رو شکر درسا نسبت به بوباتون سبک بود تموم کلاس هارو رفته بودم... رقیب های قَدَری توی درسای گیاه شناسی، دفاع، معجون سازی و نجوم داشتم داشتم از پله ها میومدم پایین که صدای داد شنیدم... وقتی نزدیک تر شدم دیدم دراکوئه که یقه نویل لانگ باتم رو گرفته و هرماینی و هری هم دارن بدو بدو میان هری دراکو: شروع نکن... دراکو: شروع بکنم چی میشه؟ مارگارت: هی زردک بی خواصیت... ولش کن دراکو: به به مار سیاه... نکنه طرفدار این احمق هم هستی... گفتم: نه طرفدارش نیستم... من دوستشم.. و نمیذارم کسی به دوستم زور بگه گفت: به به شاعرم تشریف داری هرماینی: بهت گفتم ولش کن عوضی با پوزخند گفت: نکنم چی میشه ... گفتم: جوابشو میگیری...(بیچاره دراکو مونده به کدومشون نگاه کنه) دراکو: هه... نکنه توفسقلی میخوای جوابمو بدی گفتم: تو عصبانیت منو ندیدی... من نصفم زیر زمینه... ولش کن... با یکی هم قد خودت در بیوفت دراکو: تو هم قـد منـی؟
هری: بهت گفتم ولش کن.. اگه میتونی به من زور بگو نویل رو که از یقش گرفته بود ول کرد و هول داد طرف ما نویل رو گرفتم و کشیدمش عقب با لحن آرومی گفتم: خوبی؟ نویل: آره نویل رو سپردم به سوزان و رفتم کنار هری و هرماینی و رون هم جمعیت حاضر رو کنار زد و اومد جلو [نحوه وایستادنشون] (رون) (ماری) (هرماینی) (هری) (دراکو) (کرب)(گویل) هرماینی: اگه راست میگی بیا جلو... گفت: تو ساکت گندزاده گفتم: با هرماینی درست صحبت کن... تو هم یادت نره اون نماد هنوز دستته عوضی خائن... چوبدستیشو محکم گرفت عصبانیت تو نگاهش موج میزد ورد پرتاب کرد: استوپفای جاخالی دادم گفتم: اکسپلیارموس یه اونم جاخالی داد گفت: اکسپلیارموس که دفع طلسم کردم بچه ها هم داشتن به سمت کرب و گویل ورد میزدن (هری گویل)(هرماینی و کرب)(رون هم یکی درمیون حمله میکرد بچم🤣) گفتم: پتریفکوس توتالوس گفت: فلیپندو جفتمون جاخالی دادیم گفت: اکسپلیارموس ادامه دادم: اکسپلیارموس که که ورد دفع رو زد و من هم جاخالی دادم گفت: فلیپندو... که از شانس بدمون یکی از وسایل عتیقه قیمتی سالن شکست همه جا به طور عجیبی کاملا ساکت شد انگار همه مجسمه شده بودن همون لحظه مگانگال اومد مگانگال:شما هنوز بچه این،واقعا شده شما تو یک هفته نیاین دفتر مدیریت؟... ما هم با سر پایین گوش میکردیم ادامه داد:الان لازم نیست تا اونجا بیاین، برید پیش هاگرید، تنبیهتون اینه که برید جنگل ممنوعه و دنبال 3 گیاهی که بهتون میگم بگردید (پرش زمانی خانه هاگرید) رسیدیم پیش هاگرید هاگرید: چون 3 گیاهه باید به 3 گروه تقسیم بشیم... هری و گویل، هرماینی و کرب، دراکو و مارگارت، من و رون هری گفت: هر کدوم 2 نفر؟ اما پروفسور گفت اعماق جنگل... یعنی خطرناکه...
هاگرید گفت: به هر حال جریمتونه... دراکو گفت: این کار خلاف قوانینه... پدرم... هاگرید وسط حرفش پرید و گفت: میدونیم پدرت از این موضوع باخبر میشه؛ تو حرف دیگه ای بلد نیستی؟ ماری: 😅(خندشو محو کرد ولی ولش میکردی زمین رو گاز میزد) هری: 😏(زیر لب:.با خبرم بشه مهم نی) رون: 🤪 هرماینی: 😂(زیر لب: بابات...هه... هیچکس دیگه قبولش نداره) دراکو: 😠 هاگرید: خب اینم گیاهی که باید پیدا کنید... هاگرید به هر گروه یه برگه داد که خصوصیات گیاهی که باید دنبالش بگردن توش نوشته شده بود برگه بقیه رو ندیدم... با صدایی رسا گفتم: زردک بی خاصیت...بیا... فقط سریع رفتم جنگل که این شکنجه(همگروهی بودن با دراکو) تموم بشه و اونم با افاده دنبالم میومد گیاه ما گل کمیاب و مورد علاقه من بود و انگار مگانگال قلبمو خونده بود گل ابدی(یا گل جاوید) بود که مثل اسمش هیچوقت پژمرده نمیشد. (شبیه گل رز سفیده و ساقه و برگ طلایی داره. انعطاف پذیره ، نمیشکنه) این گل رو خوب میشناسم، من عاشق این گلم. دراکو: هی میدونی داری کجا میری؟ گفتم: آره... من این گل رو خوب میشناسم.. باید بریم به سمت جایی که بلند ترین درختارو داره گفت: من باید بگم کجا بریم گفتم: ببخشید ولی توحتی این گل رو نمیشاسی
ماری: اصلا هرکی بره جایی که میگه... دراکو: برو... میدونم که من پیداش میکنم ماری: هه... میبینیم و جفتمون مثل بچه ها دست به سینه پشتمون رو به همدیگه کردیم و هرکدوم راه خودمونو رفتیم (یک ربع بعد) داشتم میرفتم که صدای زوزه شنیدم دور بود ولی از سمت غرب بود یه لحظه صبر کن، دراکو هم اونجاست! ماری: اوفف... اصلا از کجا معلوم همونجا باشه (صدای فریاد میاد) ماری: وای نه... مطمعناً دراکو هم نباشه یکی اونجاست دویدم به همون سمت، چندان دور نبودم و بعد چنتا زوزه گرگ و جیغ فهمیدم نزدیک شدم به صداها نزدیک تر شدم... ماری: ک.. کسی اونجاست صدا: کـمـکـــ...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
زردک ، نه واقعا زردک 😐😐😐
اون به ماری بگه مار سیاه، ماری به دراکو نگه زردک؟
خب چرا باید این جوری به هم بگن
بعدشم ، مار های سیاه خیلی هم نجیب و زیبا هستن
دیگه چیز دیگه ای پیدا نکردم که به هم دیگه بگن😂
به دراکو من نگید ( عوضی خائن ) گناه داره 😢😢😢
ببخشید، ولی خب اینجا هم باز قراره زود قضاوت بشه😢
آه
بی صبرانه منتظر پارت فردا هستم 😍😍😍
🙂💖
به به ، عالییییییییی
مرسی پرنسس💖
خواهش