های کیوتا🥺💖 اینم از پارت اول سیاه و سفید تقدیم به نگاه خوشگلتون 🖤🤍
شروع داستان:
بیو گرافی مارگارت از زبان خودش:
من مارگارت اسنوک هستم
دوستام ماری صدام میکنن...
دوستام میگن لجوج ترین فرد کره زمینم...
پدرم یکی از بزرگترین کارمندای وزارت سحر و جادوعه
من از 8 سالگی به فرانسه رفتم (به خاطر کار پدرم)
و در مدرسه بوباتون درس خوندم...
اما دوباره یکی از کله گنده های وزارت فوت شد و پدرم جایگاه اونو گرفت
مادرم سهام بزرگ ترین شرکت زیر مجموعه وزارت از عموش ارث گرفت و الان اونم شاغله
(بعد فوت پدر بزرگ و مادر بزرگم
عمو، مادرم، خالم اقوام دیگه ای نداشتن و بعد مرگش ۵۰ درصد سهام مادرم و ۵۰ درصد دیگه خالم گرفت )
دوتا برادر دارم
یکی با اسم جکسون(بهش میگیم جک) که باهام دوقلوئه و
هنوز به اینجا نیومده (به خاطر اینکه ) برای ترم بعدی میاد
و برادر کوچیکم الکساندر (الکس) که 7 سالشه
مادر پدرم میشه گفت سخت گیرن(البته نه به اندازه خانواده های دیگه)
هرچند کیه که به حرفشون گوش بده😂
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
بچه ها یک بار دیگه میگم، من تو داستان تغیر ایجاد کردم، یعنی مثلا اتفاقات تالار اسرار تو ی زندانی آزکابان افتاده، یه همچین چیزایی تصو کنید، چون میخوام سال ۴ و ۵و ۶ رو به سبک خودم ادامش بدم
عالی 🖤 میشه پینم کنی پیج منم دیده شه ؟
اسلاید اول دلیل اینکه برادر ماری نیومده این بوده که مسابقه داشته، اینجا تایپ نشده🙌
واییییی عاااااالی بود . ادامه بده خیییییییبیلی قشنگههههه
و درضمن اقن فن فیک هستش و من فقط از شخصیت ها و مکان ها استفاده میکنم
میگم عزیزم چجوری سال چهارمه وقتی ولدمورت تو سال هفتم (اگه اشتباه نکنم) شکست خورده ؟
تو کامنت های پایینیجواب دادم عزیزم میتونی ببینی..
اولش گفته بودم یکم موضوعات رو تغیردادم
آهااا راستی خیلی قشنگیه ادامه بده لاوم ؛)
حتما قشنگم، من فعلا یکم درگیرم ولی سعیمو میکنم
و ، وووووووووووووو
چه خفننننننننننن
ممنون از حمایتتون، اگه این فیک بتونه موفق بشه مدیون کسایی مثل شماست💖🙈
خواهش عزیزم 😊😊😊
خیلی باحال بود.چه قوه تخیلی.بی صبرانه منتظر ادامش میمونم.
ممنونم، حتما ادامش میدم🙈