هاکماث،شدوماث،موناک،گابریل

تو این پست میخوام به کارکتر هاکماث،شدوماث،مونارک یا به کلامی دیگه گابریل بپردازم.

شرور اصلی داستانه،درست. به خیلی ها آسیب رسوند،درست. از احساسات منفی آدم های اطرافش سو استفاده کرد،درست. کله‌شق هم هست،درست..... ولی بیاین خودمون رو جای اون بزاریم🥲 توی کل زندگیش،دو نفر رو خیلی دوست داشته و عاشقشون بوده.... یکی رو از دست میده،و برای خوشحال کردن اونیکی،داره تلاش میکنه. اون عاشق هست،نمیدونم عشق رو تجربه کردین یا نه،ولی آدم بعد عاشق شدن،کر و کور میشه... من،به عنوان یه میراکلور،که پنج سال و نیم هست فنشم (هنوز خیلی ها اسم میراکلس رو نشنیده بودن،من توی یکی از کانال های ترکیه میدیدم و خودمو میکشتم خیلی هارو فنش کنم😑و خوب موفق نمیشدم ولی من از ده سالگیم فنشم)به هاکماث حق میدم.از حق نگذریم،شاید اگه ما بودیم،بدتر از اینا رو هم میکردیم.

شدوماث:بیاین منطقی باشیم،شدوماث با هاکماث فرق داره🙂و فقط و فقط یه میراکلور اصلی فوقشون رو متوجه میشه... ۱.شدوماث به مراتب کله‌شق تر و البته قدرتمند تر از هاکماث هست.۲.اون اطلاعات بیشتری داره و خیلی ماهر تر هست. درسته که بخواطر اون کلی استرس کشیدیم،ولی بیاین اینبار خودمون رو جای شدوماث بزاریم... نه تنها بعد سه فصل تلاش همسرش پیشش نیست،بلکه بخاطر اون یکی دیگه هم آسیب دیده(ناتالی) اون فقط از دست داده.... هممون وقتی برای یه چیزی زحمت میکشیم و اون خراب میشه،زمین و زمان رو با غر غر کردن به هم میدوزیم! ولی اون اینهمه شکست میخوره،اینهمه زحمت میکشه و در آخر،همه چی هیچ و پوچ میشه. شاید بگید خوب تقصیر خودشه، ولی من نگفتم به عنوان یه میراکلور نظر بدین،گفتم خودتون رو بزارین جای اون. اون تمام نقشه هاش نقشه بر آب شدن،همش از داده،و در آخرم،حتی سلامت ناتالی رو هم از دست داده! دردناک نیست؟🙂🥲

مونارک:خوب اون،ترسناکه! رو مخه! از همیشه کله شق تره! از همیشه قدرتمند تره! حتی،از همیشه کر و کور تره! ولی،از همیشه،آسیب دیده تره....! اون یه هدف درست داره،ولی راه اشتباه رو انتخاب کرده. مونارک،بده،خیلی هم بده،درست! ولی از همیشه بیشتر درد کشیده... وقتی یه آدم بزرگسال،با وجود پانزده میراکلس،از دوتا بچه که حتی هجده سالشون هم نشده،شکست بخوره،و فقط دوری همسرش رو بکشه،بنظرتون عقلش سالم میمونه؟؟نمیونه! خودتون رو بزارید جای اون! فقط یه دقیقه خودتون رو بزارید جای اون.

گابریل:توی فصل پنجم خیلی رو مخ بود. باعث جدایی مرینت و آدرین شد. آدرین رو به لندن فرستاد،براش ذره‌ای اهمیت نداشت که آدرین از این تصمیم ناراحته. کل پنج فصل رو آدرین رو محدود کرد. و این فقط آدرین نبود که از این تصمیمات ناراحت شد. همکلاسی هاش،دوستاش و حتی مرینت. اگه از اون متنفر باشید،حق دارید. ولی،بیاین برای چند دقیقه هم که شده منطق رو کنار بزاریم و خودمون رو دست احساساتمون بسپاریم🙂🥲

فقط من بودم این صحنه گریه کردم؟ دیگه شادی بعدش اصلا برام مهم نبود.... صحنه آدرینتی که پنج سال و نیم منتظرش بودم برام مهم نبود. خداروشکر خونه تنها بودم،و میتونستم راحت گریه کنم😭بعد تموم شدنش مثل مادرمرده ها دو زانو زمین افتاده بودم و هق میزدم،میدونین چرا؟ چون با تمام بدی هاش،اون فقط میخواست یه پدر خوب باشه🥲 وقتی به مرینت گفت:حواست باشه آدرین نفهنه من چقدر شرور بودم،بجاش من رو وقتی که داشتم برای یه پدر خوب بودن تلاش میکردن به یاد بیاره:) خودتون بگین،گابریل شرور بود؟ خودتون بگین،اون بد بود؟ فقط من گریه کردم واسش؟ اون یه آدم خوب،با هدف خوب،ولی راه اشتباه بود.... اون خوشحالی خانوادش رو میخواست! همین... (ناظر واسه عکس گیر ندی ها😂ناظرای دوره زمونه مثل ناظم مدرسه شدن،بابا زنشو بغل کرده دیگه🥲 محرمشه😂)