سلام خوش اومدید به داتان آبشاری جدید خط داستانی این با بقیه داستانام کاملا متفاوته ممنون بابت خواندن این بخش طولانی
دیپر: الان سه ساله که از تابستون رویاییم میگذره اما تابستان های بعدیم کاملا متفاوت بود دیگه مارو به گرویتی فالز نفرستادن هر سالم یه بهونه آره الان چهار ماه به تولد شانزده سالگی من و میبل مونده مامان دیپر: بچه ها بیاین باهاتون حرف های مهمی رو دارم. چند دقیقه بعد.. مامان: بچه ها امسال منو پدرتون به یه سفر کاری میریم پس تابستون میرین گرویتی فالز. چشای منو میبل به اندازه خورشید برق زد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
قشنگ بود ولی من طولانی دوس دارم 😭😭😭
عالیه ادامه بده حتما ❤️🙏
❤❤❤👍امتحان میانترمم تموم شه ادامه میدم
❤️🙏
چرا موقیعت حساس داستانو قطع کردی🤣
اون دوران من قطع میکردن شما ها شکایت میکردین🤣
الان شماها قطع میکنین من میخندم🤣
پارت دو رو گذاشتممممم
عه خداروشکر
میدونم پارت دو یکم مسخره شده
بزار بخونم نظرمو میگم
الینا خانم چرا جواب نمیتی 🤣
عجببببب
بیا جواب دادم
اوکی👌
😂😂😑🤧
الینا خانم چرا اینجوری شدی بگو دیگه چی خبر داری میری خونه مامان بابام گفتم تو فیلم هندی عاشقانه دوست ندارم با هم باشیم تو تو رو دوست ندارم با اون روز به خاطر من الان از نظر شما که از اول عکس بفرست من با شما حرف بزنم یا تو با من...
واتتتتت؟! 😂😂🤣🗿😑
کیبوردت عاشق شده
و من فیلم هندی دوس ندارممم
الینا خانم چرا باید یه روز در مورد شب تو رو دارم میرم تو این گروه من تو خونه مامان بابات چی شده که از اول مهر ایران رو شکر خوبم مرسی عشقم عشقم تو خونه ام سر درد نکنه بابت اون شب خوش داشته باش تو خوبی سلامتی عزیزم ممنون میشم راهنمایی تون؟
مشترک مورد نظر قادر به پاسخ گویی نمی باشد
فرستنده ی پیام در حال دعا برای شفای کیبورد