از زبان هلن: داشتم میرفتم سر کلاس معجون سازی مطمعن بودم که دیر میکنم و قراره اسنیپ امتیاز کم کنه ولی برام مهم نبود ، خیلی خسته بودم، با این که هیچ کاری نکرده بودم . دلم برای پدر و مادرم تنگ شده ، دلم میخواد دوباره دنیل رو ببینم ، اصلا نمیدونستم دفعه ی بعدی ای که میبینمشون زنده هستن یا نه . از دست هرماینی هم الکی ناراحت شدم . اون راست میگفت من در طول روز اصلا خودم رو درگیر درس نمیکنم و فقط به سه چیز فکر میکنم : کشتن هری ، خانواده ام و سرنوشتی که قراره نصیبم بشه .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عالی بووووود
مشتاقانههههه منتظر پارت بعد…
۱✨💜🤍
نمیدونی وقتی دیدم پارت جدیدش اومده چقدر خوشحال شدم❤
این داستان یکی از بهترین داستانای تستچیه💖
مشتاقانه منتظر پارت بعدم😍
خیلی ممنون💞
تستچی یکم بد شده. خیلییی دیر منتشر میکنه . من این داستان رو ۵ روز پیش گذاشتم.
میدونم
تستچی واقعا نسبت به قدیم بد شده
من یادمه اولین تستمو که درست کردم فرداش منتشر شد