یبار تست کردمش رد شد...
نظرسنجی
گروگانای متفاوت...اخر
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
پایان دیگه مرسی از کسایی که داستانو خوندن 3>😊
=لطف داره... $ااااخخخ هیونگ... *لپشو کشید* &تهیونگ... =بله بانو؟ &مزه نریز بیا دسته گلو پرت کنیم...(نمیدونم کره ایام دسته گل پرت میکنن یا نه ...)&یککک دووو سههه چیشد؟ واییییی کوکی مبارکههههه *کوکی و جی هیون دسته گلو باهم گرفتن* +مبارکه پسر...پایان(و بگم تهیونگ پسر دار میشه شوگا دختر دار...)
رفتیم پیششونو دستشونو گرفتیم(خب من نمیدون عاقد چی میگه هرکی میدونه تصور کنه) =قبول میکنم &قبول میکنم ع:اقای مین و خانم کانگ... +قبول میکنم.. #قبول میکنم.. (و اره دیگه...)$هیونگاااا =+هی کوکیییی +کجایی تو؟$منم نامزد کردم...جی هیو اینا هیونگای منن. !سلام اقای کیم سلام اقای مین کوکی خیلی تعریفتونو کرده
میخوام رفقاتمونو تغییر بدم...*زانو زدن*حاضری بقیه عمرتو با من بگذرونی؟ #وایی..اوپا...ارههههه &تهیونگ...ارههههه *چند هفته بعد از زبون یونجی*لباسامونو پوشیدیم و دسته گلامونو برداشتیم...امروز بهترین روز برای منه(و بدترین برای من) دست اونیو گرفتم و رفتیم توی سالن..چشم همه از جمله پسرا روی ما بود...
مام رفتیم لباسامونو پوشیدیم و راه افتادیم 5 مین بعد رسیدیم...پارک خلوت بود برا همین پسرا رو راحت پیدا کردین...وقتی مارو دیدن لبخند زدن...رسیدیم پیششون دستامونو گرفتن...=+میدونیم که توی این مدت خیلی باهم صمیمی بودیم،توی این 5 سال همو خوب درک کردیم و شناختیمو رفقای هم شدیم...حالا میخوام رفاقتمونو...
چی شد دردت اومد؟ &اوپا..=هوم؟کجا میری؟ &اوپا الان یونجی و شوگا بیدار میشن..بزار برم..=باشه..برو *5 سال بعد از زبون یونهی*توی این 5 سال خیلی با تهیونگ و شوگ رفیق شدیم...هم توی خوشحالی کنار هم بودیم هم توی غم...یکی از همون روزا داشتیم عین ادم زندگی میکردیم که شوگ بهمون زنگ زد و گفت بریم یکی از پارکا..
&هیونگ بیدار شو... =چی...اوخی کیوت... $چیه؟؟ =صبح که بیدار میشی خیل کیوتی...$هیونگ مسخره نکن.=باش الان بیدار میشم...یونهی...یون اخخخخخخ &ای وای خوبی؟ببخشید اوپا... =بروو من با تو قهرم.. &اوپا..🥺(نگووووو) =باشه *دستشو دراز میکنه که یونهی بهش کمک کنه ولی اونم میندازه...*&اخخخ... =چیه دردت اومد؟؟
&ای بابا شدی مدرسه سال اول میگن ابن مثلثه سال هشتم میگن ثابت کن... =بکن دیگه... &*صورتشو قاب میکنه و قربون صدقش میره*ای کیم کوشولو چقد تو کیوتی موش بشی من بقولمت...+خفه خوابم میاد... =*سعی در جر نخوردن...* +مرض..*فردا صبح کوکی زودتر از بقیه بیدار شد و اول تهیونگ بیدار کرد*... $هیونگ...=چیه؟...
=ببین کوکی..تو حالت خیلی از ما بدتره و خودتم میدونی ما چقد از اون قضیه ناراحتیم...ولی یه امشب که میخوای پیش ما باشی به اون قضیه فکر نکن... $*اشکاشو پاک کرد*چشم هیونگ🙂 =ایول شدی دنوسنگ خودم..😊*نصف شبی همه خواب بودن ولی یونهی و تهیونگ...نه* =یونهی...&هوم؟ =منو واقعا دوست داری؟ &اره دیگه =ثابت کن...
+جر عجب منبعی😂😂 &یااا نخندین... =*صورتشو قاب میکنه-چشم خانوم کوشولو نمیخندیم...کوک خوبی؟ $چ..چی؟اره خوبم...فقط بخاطر اون قضیه... =چاقوی من کو؟میکشمتا...صد بار گفتم به اون قضیه کوفتی فکر نکن..*با داد* $*بغضی*چشم...ببخشید هیونگ.. +*اروم* تر زدی... =اههه کوکی ببین خودت که میدونی مام خیلی...=ببین کوک.