........
نظرسنجی
3>✧
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
........
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
یازده ماه پیش یه سال پیش؟
حقیقتا نیمدونم.
عه
وهیچی‌نیست‌به‌جزپوچی
که‌چهارده‌سالم‌روهمینجوری‌هدردادم
وقراره‌همینجوری‌هم‌هدربدم؛)
شاید هدر دادی وای قرار نیست هدر بدی،
منم‌هدرندم‌خودش‌هدرمیره،،،
یه‌روزدیگه‌هم‌گذروندم؛
بدون‌کوچکترین‌کارمثبت
بدون‌‌کوچکترین‌خنده
بدون‌‌کوچکترین‌خوبی
بیا با هم روز جدیدتو درست کنیم؟
اگه‌درست‌شدنی‌بودتاالان‌ده‌دفه‌درست‌شده‌بود
دوست؟
شیش‌روزنت‌نداشتم‌وهیچکدومشون‌پیام‌ندادن
یه‌هفته‌واتم‌رودی‌اکتیوکردم‌وهیچکدومشون‌هیچی‌نگفت
یه‌هفته‌مسافرت‌بودم‌وهیچکدومشون‌نپرسیدکه‌کجام:)
دوماه‌بیمارستان‌بودم‌وحتی‌نفهمیدن‌که‌من‌پیششون‌نیستم::)
توبی‌جاکردی‌که‌سرفتونگهمیداری،،،
نکنه‌میخوای‌من‌بی‌چویابشم؟،،،
وقتی‌میگم‌ازپابوهم‌پابوتری،،
شایدالان‌داری‌مشق‌مینویسی
یاعلوم‌میخونی‌یاریاضی‌حل‌میکنی
از کجا فهمیدی؟ سه صفحه نگارش سه صفحه ریاضی دو صفحه علوم درس دادن درس هدیه ی جدید توسط من و سه هنر سخت))))
مایی‌که‌‌تاحالانه‌هنرداشتیم‌نه‌هدیه:
البته‌بجاش‌باعربی‌وآمادگی‌دفاعی‌وادبیات‌صاف‌شدیم،،،
سه‌درس‌فارسی،،دودرس‌آمادگی‌دفاعی،،
دودرس‌عربی،،،یه‌درس‌ریاضی،،،
وهمه‌ایناقراره‌امتحان‌گرفته‌شه،،،
درس‌اول‌ریاضی‌نهم‌یه‌چیزی‌داره‌به‌اسم‌مجموعه‌‌های‌‌‌تهی
که‌فقط‌دوتااین‌شکلی وتوشون‌هیچی‌نیست
فقط‌نمیدونم‌چراحس‌میکنم‌اون‌آکولادروبه‌احترام‌من‌ساختن.
ازمامانم‌پرسیدم‌جای‌بخیه‌رودستم‌دیگه‌هیچوقت‌نمیره؟
گفت‌نترس‌به doost pesaretمیگم‌بخاطراوناولت‌نکنه::)))
اهمیت نده خب؟ میدونم سخته پلی اهمیت نده،
چجوری‌ندم؟؛
چهارده‌سال‌ازعمر‌م‌گذشت
شایدم‌پونزده‌سال؟
وهنوزنفهمیدم‌چراازبین‌این‌همه‌دوستایی‌که‌داشتم
همشون‌فراموشم‌کردن.
حتی‌اسم‌منم‌یادشون‌نیست
ولی‌من‌هرشب‌انقدبافکرشون‌میخوابم‌که‌خوابشون‌رومیببنم.
یازده سال, منم با یازده سال سن مثل تو عم؟
یازده‌سال‌خیلی‌کمه
یه‌شبم‌خواب‌مارک‌انسیتی‌رودیدم
یه‌عمارت‌خیلی‌بزرگ‌بود
من‌ومارک‌داشتیم‌تویکی‌ازاتاقاش‌لباس‌میپوشیدیم‌که‌بریم‌مهمونی
ولی‌ازاتاق‌که‌رفتیم‌بیرون‌یهوبابام‌اونجابود
بعدمارک‌سریع‌منوکشوندتواتاق‌که‌بابام‌مارونبینه:/
ولی‌بدبختانه‌وقتی‌دوباره‌برگشتیم‌تواتاق‌کارخیلی‌بدی‌کردیم...
چندشب‌پیش‌خواب‌میدیدم‌زنگه‌ادبیاته‌مدرسس...
ولی‌بجای‌اینکه‌ادبیات‌بخونیم
من‌دارم‌باگوشیم‌تنتاسیون‌پلی‌میکنم‌وهمه‌هم‌گوش‌میکنن
بعدکه‌آهنگ‌من‌تموم‌شد‌معلممون‌گفت‌بدنبودحالانوبته‌منه
بعدم‌رفت‌باگوشیه‌خودش‌اهنگ‌کیپاپ‌پلی‌کرد::)
خواب نیست که بهشته،