یون جو ویلیسون هندزفیری را توی گوشش گذاشت و آهنگ «Ice Cream» را پلی کرد. نصف آهنگ را گوش داده بود که با صدایی به خودش آمد :«یون جو! اومدیم رستوران واسه اینکه شام بخوریم، نه واسه اینکه آهنگ گوش کنیم! حالا هم اون گوشیتو بگذار کنار!» یون جو هندزفیری را از توی گوشش در آورد و هاج و واج گوشی را توی کیفش گذاشت که گارسون همان موقع سر رسید :«주문해주세요!» یون جو بدون مکث گفت :«삼기탕 하나 주세요!» مادر و پدرش هم دیگر را نگاه کردند و گفتند :«짜장면 두 개!» گارسون سری تکان داد، سفارش ها را یادداشت کرد و رفت. یون جو بعد از رفتن گارسون، دفترچه را از توی کیف کوچکش برداشت و شروع کرد به انگلیسی نوشتن داخلش. بعد از یکم نوشتن صفحه مخصوص نقاشی رو باز کرد، چشماش رو بست و شروع کرد یه نقاشی رو بکشه و آخرش هم متنی رو نوشت و کنارش یه ستاره ترک خورده کشید. متن جمله جالبی رو میگفت :«من مدیون اتفاقی ام که ۴ نسل پیش در خانواده ام افتاد...» آندرسا پاینز کل آب را یک نفس سر کشید و بعد از آن صورتش بنفش شد :«O que eu fiz?» بعد سریع نفس های عمیق کشید تا آرام شد بعد بلند شد و به اتاقش رفت و به محض پا گذاشتن داخل اتاق، سریع در اتاق را قفل کرد و جا کلیدی را پوشاند. بعد به سمت کمدش رفت که صدایی داد زد :«Andressa! Por que você está manipulando tanto a sala?» آندرسا با طعنه جواب داد :«Para parar as irmãs mais velhas intrometidas!» خواهرش به در لگدی زد و آندرسا صدای قدم هایش را شنید که دور شد. آندرسا برای اینکه بقیه سوالی نپرسند لباسش را با پیراهن سفید ساده ای عوض کرد و بعد به سمت جعبه جواهراتش رفت. دکمه ای را روی جعبه فشار داد و گفت :«Devo isso a algo que aconteceu há 4 gerações na minha família.» و به محض باز شدن جعبه، سریع گردنبندی را از تویش بیرون آورد و به گردنش انداخت، بعد دوباره جعبه را قفل کرد، قفل های در اتاق را باز کرد و به راهرو قدم گذاشت.
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
آندرسا مال برزیل بود دیگه؟
درسته
:||