✨گلوله عشق ✨ part 9

جیغ کشید. سر کوک رو گرفتم و صداش کردم اما جواب نداد. @کوک..کوک..سه ری شروع کرد به گریه کردن. کوک نشست و چشمکی زد. که جین زد سر  پس سر کوک_ آخخخخ چیکار میکنی جین؟» این چه کاری بود پسر ترسوندیمون. خواهرتو ببین زَهره ترک  شد. @حتی توی این حالم دست از مسخره بازی بر نمیداری😂🤦🏻‍♂️. دو روز  دیگه هم پیش کوک موندیم حالش خوب شده بود .قرار بود فردا همه باهم بریم سرکار. جین روی کاناپه روبه رو خوابیده بود. از جام بلند شدم و رفتم سمت اتاق جونگ کوک. در رو باز کردم که دیدم خوابه. اومدم بیرون و روی کاناپه دراز کشیدم. و چشمام رو روی هم گذاشتم بالاخره امشب میتونستم بدون نگرانی بخوابم. /چند ساعت بعد / با صدای افتادن چیزی چشمام رو باز کردم جین:آیییییی @🤣🤣🤣🤣وای جین تو هنوزم نمیتونی اروم بخوابی. جین از روی کاناپه افتاده بود و داشت ناله میکرد. @هی جین خوبی؟» نه من خوب نیستم 😩له شدم. دلم واسه تختم تنگ شده. @هی پسر انقدر لوس نباش. برو بخواب فردا باید زود بیدار بشیم.» واقعا ممنونم از همدردی و نگرانیت ته😒@قابلی نداشت😂. بالاخره جین خوابید و من هم خوابیدم. /دینگ دینگ دینگ/ بازوم هی تکون میخورد_هی ته بیدار شو. نمیخوای بیای؟ @هووووم پسر چقدر دلتنگ کاری. _پاشو دیگه تهیونگ @باشه اهه. یونیفرممون رو پوشیدیم و رفتیم سمت اداره. همزمان شونه به شونه هم وارد اداره شدیم که تموم نگاه ها به سمتمون برگشت. و در عرض چند ثانیه تموم نگاها به سمتمون برگشت. از دیدن کوک لبخند روی لباشون نشست وتعظیم کردن و یکی سلام کردند. کوکی با خوش رویی جواب میداد. به سمت بخش های خودمون رفتیم. و کوک هم به دفترش رفت. مین هو:خوشحالم که آقای جئون برگشتند  من بهشون خیلی مدیونم. @کوک از اینکه تونسته جونتون رو نجات بده خیلی خوشحاله خانم یانگ +نمیدونم چطور لطفشون رو جبران کنم. @🙂. (جونگ کوک) درحال بررسی اطلاعات این چند هفته بودم که در باز شد. سرم رو بالا اوردم که با خانم یانگ چشم توی چشم شدم. ایستادم. که احترام گذاشت. یک سینی حاوی یک ماگ مشکی و تکه ای کیک  بود توی دستش بود نزدیک شد و اون رو روی میز گذاشت. _بفرمایید بشینید+ ممنونم. کمی مکث کرد +خب.... خب راستش میخواستم ازتون تشکر کنم و بابت اتفاقی که براتون

نظرسنجی

✨گلوله عشق ✨ part 9

خوب بود✨👌🏻

بد نبود🙂