▪Part 3▪...دخترک وقتی به گوشه ای پرت شد همجا تاریک شد..احساس کرد از درد زیاد زندگیش به پایان رسیده است..تازه میتوانست دردی که مادرش موقعی که در خون خود دست و پا میزد را درک کند..دوم شخص ناشناس:از ماشین با عجله پیاده شد..او کسی نبود که بتونع جان کسی رو بگیرد اما جای شک داشت که برای اولین بار در زندگیش یکی را با ماشین بزند..سمت دخترک داستان قدم برداشت و نبض ا.ت را گرفت..از این که نبض دخترک میزند هوفی از روی آسودگی کشید..دخترک را بلند کرد و به سوی ماشین برد..ا.ت: وقتی دخترک چشمانش را باز گشود اولین کسی را که دید مردی میام سال،قد بلند،خوشتیپ را دید..وقتی اتفاقات یادش آمد با عجله از جایش بر خواست و با صدایی نسبتا بلند گفت:من کجام¿؟ دوم شخص ناشناس(یاد عربی افتادم😂): دخترم من تو رو اشتباهی با ماشین زدم و آوردمت به قصرم تا درمانت کنم..ا.ت:خیلی ممنونم..مرد ناشناس:دخترم اسمت چیه؟..ا.ت:اسمم چان ا.ت هستش..مرد ناشناس:چه اسم قشنگی منم اسمم پارک سوهو هستش..دخترم شما صورتی به زیبایی ماه دارید..من یه دختری داشتم اسمش آلارا بود و تو خیلی شبیه به اونی...ا.ت:ممنونم..سوهو:دخترم تو چرا این وقت شب از خونه بیرون اومده بودی..و ا.ت همه ای داستان را برای مرد تعریف کرد..سوهو:دخترم اگه توی بخوای میتونی از این به بعد پیش من زندگی کنی به عنوان دخترم..پارک سوهو که دخترک را مثل دختر خود میدید با یاد آوری بلای که سر دخترش آمده بود در چشمانش گلوله ای از جنس اشک نمایان شد..دخترک هم بخاطر شادی مرد درخواست ایشان را قبول کرد..▪2 سال بعد▪ا.ت: تقریبا 2 سالی میشه که من پیش آقای سوهو زندگی میکنم..ایشون جای پدری که نداشتم رو برام پر کرده بودند..2 سالی میشود که چان هیسو رو ملاقات نکردم..درسته کار آقای سوهو هم مثل پدرم توی کار مافیا و خلافکاری هستش اما به هر حال ایشون کارای که پدرم در حق من و مادرم انجام داد رو انجام نمیداد حداقل..من دیگه 17 سالم شده و با اجازه ای آقا سوهو میتونم وارد باندشون بشم..امروز برای اولین بار قرار بود برم به یه کلبه در جنگل نزدیک شهر برای معامله..لباس هامو پوشیدم و به سوی کلبه حرکت کردم..در راه کلبه بودم که یک شخص ناشناس از پشت دهانمو با دستمالی پوشاند..با مشت زدم به دل ایشان که مرد پخش زمین شد..بلاخره دیدمش..بله خودش بود..آقای چان هیسو را بعد از 2 سال ملاقات کردم..با یاد آوری گذشته و درد های مادرم چشمانم پر از اشک شد..به خودم قول داده بودم که باید انتقاممو از چان هیسو بگیرم..هیسو بلند شد که به سمت من حمله کند اما من شروع به فرار کردم . ▪زمان حال▪بلاخره بعد از گریختن و دویدن زیاد تونستم از جنگل خارج شدم و به سوی مایشینم هجوم بردم..سوار ماشینم شدم و به سوی عمارت سوهو رفتم..پایان ▪Part 3▪...کامنت فراموش نشه..ببینید من چه نویسنده خوبی هستم که حتی برای پارت ها شرط هم نمیگذارم
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
من رفتم تیتتو بررسی کنم ولی نبود😭💔
😭😭
عالی
زود به زود بزار لطفا
نمیدونم چرا ناظرا تستمو بررسی نمیکنن دیروزم گذاشتمش
قربونت برم(امرزو خیلی قربون صدقه رفتم)میشه زود به زود بزاری
زود به زود میزارم ولی همش میمونه بررسی..پارت 3 هم که 6 بار رد شد
هعییی تستچی هعییی
😔