کدوم داستانم رو بیشتر دوست داشتین؟ آها اینم بگم که تلاش میکنم اون بخشی از رقص زیر باران کا نیومد رو زیر این نظرسنجی بزارم
نظرسنجی
کدوم داستان بهتر بود؟
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
همشون عالیههههه😍
مرسیی
💖💖💖
۸)سریع توی هوا گرفتمش و به زمین رسیدیم ×ویو..ل..ت آروم شروع کردم به گریه کردن +تهیوونگ....ته..ت..تهیونگ حالت خوبه؟ تهیوووونگ ×م..ن خو...بم تو...موا...ظب..خودت باش + نه نه نه تو زنده میمونی تو باید پیشم بمونی ×م..ن همی..شه هستم
دستات چی..شده +الان نگرانی من تویی میشه...بر..یم...خونه +البته بعدش تلپورت کردم توی حیاط خونه
۷)#خب خب خب... تصمیمت رو گرفتی؟ +آره گرفتم بعدش دستامو به سمتش گرفتم چشمامو بستم و نیرومو جمع کردم و با تمام توانم بهش نیرو وارد کردم اونقدر زیاد بود که بالهام رو هم باز کردم و رفتم بالا ولدمورت داشت به خاکستر تبدیل میشد اما همون لحظه رابرت هم اومد بالا که جلو منو بگیره تهیونگ هم باهاش بود نیروم رو بیشتر کردم در حدی که دستام شروع به خونریزی کرد ولدمورت کامل خاکستر شد ولی لحظه آخر رابرت تهیونگ رو زد من هم رابرت رو اما دیگه دیر شده بود درسته رابرت خاکستر شد اما تهیونگ.....
۶)و تو رو پنهان کردن تو بیش از اندازه قدرت و انرژی داری میتونی به راحتی ولدمورت رو از بین ببری! +اما چطوری؟ /این دیگه با خودته بعدش ارتباط قطع شد از زمانم یک دقیقه مونده بود نباید تسلیم میشدم باید میجنگیدم مطمئنم که میتونم
۳)نمیدونستم باید چیکار کنم ا. طرفی اگه سنگ رو بهش میدادم کل نیروش بر میگشت و معلوم نبود چه کارها که نمیتونست انجام بده از یه طرف دیگه اگه نمیدادم تهیونگ...تهیونگ رو از دست میدادم با خودم درگیر بودم که توی ذهنم صدایی شنیدم درسته! این ارتباط ذهنیه چشمامو بستم