کيفم رو برداشتم و داشتيم از اتاق خارج ميشديم که ادرین گفت: چرخيدم به سمتش و گفتم:بله. يکم جلو اومد و گفت:خيلي ممنون به خاطر رفتار امشبت...نميدونستم اينقده خانو.مي. لبخند کوچيکي زدم و گفتم:راست ميگي. با انگشتش نوک بينيم رو فشار داد و گفت:درو.غم کجا بود! _آدرین _جــــــــــان..اي به فدا.ي جان گفتن تو.. _تو خيلي از من سَر.تري؟ ادرین نگاهي يه تيپ و قيافه من و بعد به خودش کرد و گفت:کي اين درو.غ بزرگ به تو گفته؟ _کارا ميگه تو خيلي از من بهتري از همه لحاظ..تازه ميگه من چا.قم شدم.. آدرین با جمله اخري زد زير خنده و گفت:اگه تو چا.قي پس اون بُ.شکه است..و.ل کن اين حرفا رو بيا بريم.. از اتاق خارج شديم.. ژاکلین لباس صورتي بي حالي انداخته بود و موهاي صافشو از زير یه چیزی مثل تور که روی پشت لباسش بود روي شونه هاش گذاشته بوده..يه کمربند سياه سفت شده بود پوشيده بود و مشغول تجديد ارايش زيادش داخل اينه کوچيکي که دستش بود . ادرین گفت:اين چه طرزشه ديگه؟ ژاکلین سرشو بالا اورد و گفت:بامني؟ _بله باشمام..پاشو موهاتو ببند يعني چي اونطوري ريختي دورت. _خوبه که ادرین گي.ر نده. _يعني چي خوبه؟ميگم پاشو يک چيز درست بپوش. ژاکلین با غ.ر غ.ربلند شد و گفت:خوبه آدرین عص.بي نگاهش کرد و گفت:گفتم عوض کن. ژاکلین به اتاقش رفت. چرخيدم به سمت ادرین و گفتم:چرا اينقدر به اين ط.فل مع.صوم گير ميدي. _گي.ر نيست که بايد حواسم بهش باشه. _يعني يک روزم ممکنه به من گي.ر بدي؟ ادرین خي.ره تو چشام هيچي نگفت که صداي امیلی خانم گفت:بچه ها آدام اومد بدويين. منتظر جواب سوالم بود که ادرین دس.تمو کشيد و گفت:بيا بريم.. اونها دمِ در بودند.باهمشون سلام و احوال پرسي کرديم و سوار ماشين ها شديم و پيش به سوي يک رستوران خوب بعد از خوردن يک شام خوشمزه و مفصل راهي خونه شديم.از الییس اينا خداحافظي کرديم ..يک خداحافظي گرم با طعم گريه الییس. وقتي در را باز کرديم.ژاکلین شاللباس مشکي که به اصرار ادرین سرش کرده بود رو روي مبل انداخت و گفت:تاحالا اینقدر مض.حک نشده بودم. اينو گفت و به اتاق رفت. امیای جون گفت:نميدونم با اين ژاکلین چيکار کنم.از پَ.سِش برنميام. ادرین:خودم درستش ميکنم و خواست به اتاق ژاکلین بره که باز.وشو کشيدم عقب و گفتم:ادرین اين روز اخري رو و.ل.ش کن.امروز و فردا به حرفت گوش ميکنه.وقتي بريم جز يک خاطره ب.د چيزي يادش نميمونه. ادرین نگاهي به امیلی خانم کرد که به اپن اشپزخونه تکيه داده بود ادرین يا بايد منو انتخاب ميکرد و نميرفت يا مادرش رو و وميرفت. نگاهي به من کرد و گفت:توبرو منم الان ميام. و بازو.شو از ميان دستم کشيد بيرون.نگاهي به امیلی خانم کردم.ز.ن.ي که برايم مهربان بود ولي حالا لبخند صلح اميزي ميزد.باورم نميشد اين همون ز.ني باشه که چند شب پيش برام اسپند دود کرده بود.
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
اجی کی میزاری پارت بعد رو ؟ تا نکشیمون اروم نمیگیگیری خخخخخخخخخخخ
ما رو دق نده لیانا
عالی بود اجیییی
ج چ : ،من با تبلتم تو تستچی هستم آجی نه با گوشیم کا تبلتم سامسونگ هست و گوشیم A51 هست
ج چ ۲ : اره آجی بزار🌹🌹
عالی بود
عالیح خواهری
اجی پارت جدید نمیدییییی🥺مح فقد ب عشق تو میام تستچی
چرا اجی دارم مینویسیممم
باش🥺 میش زود تر بدیح؟
اجی جون عالی💗💗💗💗💗💗💗
مرسیی اجی
آجی من الان کم مونده خودمو بک****شم
شرایط ناظری دوباره شد ۳ ماه باید از تاریخ عضویت بگذر
نزدیک به ۴۲ روز بودا ولی بـــاززززززز دوبارع
آرعععع اجی خعلی رو مخحح
سلام دوستان طهورا گفت بهتون بگم که رفته بیمارستان من جک یا همون ❤️ 🖤 هستم گوشی گلدی دست منه راستی گفت براتون واسه تغییر اسمش هم یچی بگم که فقط در شناست نامه طهورا هست و آجی هاش لطفا گلدیلاکس یا گلدی صداش کنید
لطفا براش دعا کنید فردا عملش میکنن
اینارو همرو گلدی گفت بهتون بگم ولی الان خودم میخوام بگم که خيلی نگرانشم
راستی گفت هر سوالی راجب رابطه منو خودش دارید بپرسید گفت از آجی لیاش هم معذرت خواهی کنم که اینجا کامنت بی مورد گذاشتم 🥺🤞🏻❤️🖤
سلام
امیدوارم زود عمل میشه و سالم و سلامت میاد دوباره میشمون❤✨
ممنون از دلگرمیت الان ساعت 3 و ایناس به من گفتن 6 عمله 🖤❤️
الان عملش رو کردن؟
حالش چطوره؟
آره علش شد خوبه الان کنارش نشستم ولی گفتن موبایلشو بهش ندم. ❤
داره میگه قول میدم خوب شم.
میگه از خبر دهی جک راضی هستین؟ 😂
بهش بوگو: اره راضی هستیم😂💕
😭😭😭😭😭😭😭
حالش خیلی بده رفت کما
فقط دعا کنین 🙏🏻🥺😭😭😭😭
دکترا حرف های خوبی نمیزنن 🥺🥺🥺😭😭😭😭😭😭😭😭
نمیزارن برم پیشش
هنن
چرا؟🥺
حتما زود از کما در میاد و حالش خوب میشه
منم همه میگفتن خالم ممیره(تو کما بود)
ولی الان سالمه. اونم حتما زود میاد بیرون
خدا کنه آخه داشتن میاوردن تو بخش م
به من گفت گوشیمو بده داستانم بزارم چند روزه نذاشتم رفتم گوشیشو از تو کیفم بیارم که دیدم پرستار ها و دکتر ها جمع شدن بالا سرش نذاشتن من تو اتاق بمونم یه 2 یا 3 دقیقه بعد هم بردنش کما
ممنونم از حرفهاتون بهم انرژی میده 😭💜
الان 3 روز هست خواب به چشمام نمیاد
الان حالش چطوره؟
خوب نیست
گفتن کم کم یک هفته کما هست نمیزارن برم پیشش 😭🥺
میگن سنم کمه اجازه نمیدن
یه هفته؟ چه بد
مامان و باباش میتونن برن؟ به نظرم اگه اونا برن و بهت خبر بدن بازم خوبه
آره مامان و باباهاشون میتونن ولی من باید از پشت شیشه ببینمش
😭😭😭😭😭
یهچی امروز دکتر ها گفتن حالم بد تر شد 😭🥺
گفتن احتمال فلج شدن هست 😭
نه من دوباره همون گلدی شاد و سر زنده رو میخوام😭
ولی خوب
هر جور باشه بازم من دوسش دارم
وایی واقعا؟
فلج شههه😭
مطمعنم فلج نمیشه
اجی گلدیلاکس قویه فلج نمیشه
مطمعنم:)
چالش ۱:من گوشی ندارم ولی تبلتم مدلش لنوو هست
چالش ۲: اره بزار
اجی چرا تو نظر سنجی نوشتیها؟؟؟
چون اجی ممد تا ساعت ۱۰ فردا بسته امکان تست ساختن رو
رو چی ؟؟؟
چی اجی؟ رو چی منظورت چیه؟
تو گفتی قابلیت تستچی رو
منم گفتم رو چی
تست ساختنو گفتم
اها
عالیییییییی بود اجی
مرسییی اجی جونمح
❤️