😀😀😀😀😀😀
نظرسنجی
قلب شیشه ای یا عشق تمام نشدنی؟
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
(دلیل اینکه شدم ساسا این بود که دوستام و فامیلا بهم میگفتن ساسا و منم از این لقب خوشم اومد و گذاشتمش)
توی این مدت فقط یکی از دوستام برگشت اونم کاربر بامبو بود
تستامو حذف نکردم تا همیشه خاطره ی اون موقع زنده بمونه برام:)
الانم که درحال حاظر ساسا هستم و بعضیا صدام میکنن سانی
هنوزم دلم برای اون موقع ها تنگ میشه:)
و الان دیگه حرفی برای گفتن ندارم😔😂
بخاطر حجم زیاد درسام کمتر میومدم تستچی (مثلا ماهی یک بار) اونم بخاطر اونایی میومدم که میگفتن گلرنگ کجایی و نگرانم بودن
بعدش نمیدونم چرا ولی تستچی برام فقط با 🐘ترشکن باز میشد و دیگه نیومدم تستچی
تا اینکه چند ماه گذشت و بهمن ماه شد
من دوباره به تستچی برگشتم، اون موقع بازم گلرنگ بودم و هنوزم بعضیا منو میشناختن
تا اینکه این اسما بلاخره از مد افتاد و منم شدم ساسا خبیث
و بعد ساسا قیچی
اون موقع بلاگ اصلی زیاد نمیرفتم و بیشتر اوقات بلاگ دستاوردا بودم، ولی بازم تست ساختم و به فعالیتم ادامه دادم
و اینجا بود که منم اومدم تو قیچیان و تورو شناختم [:
:))))
توهم عضو قبچیان بودی؟هفت قیچی که میگفت هدفش نابودی کل خبیثاس😀گل به خودی میزدی؟😑
هفت هم یه مدت عضو خبیث بوده
قبل از اینکه بخواد نابودش کنه قا.تل سلسله رو کنکل کرد
وای تو از کجا فهمیدی؟ 😂😂
من یه هشتگ رو ترند کردم اونم این بود که ما بلاگ قدیم رو میخواییم
ازش استقبال زیادی شد تا حدودی هم موفق شدیم بلاگ رو از فضای دپ دربیاریم
یک هفته اوضاع خوب بود تا اینکه دوباره بلاگ برگشت به فضای دپ
کاربرای قدیمی ناامید شده بودن بیشترشون هم از تستچی رفتن( جوج ممد-جعفر سگ دست، ستون رپ، گوربه پیر و...)
اونایی هم که موندن نام کاربریشون رو تغییر دادن و دیگه زیاد بلاگ نمیرفتن (موبی شد رهگذر-قا.تل شد نیکو و...)
ولی من یه مدت دیگه هم گلرنگ موندم، تابستون تموم شد و من رفتم کلاس هفتم
ستون رپ و گوربه پیر رو یادمه، اونا همیشه جو بلاگ رو شاد نگه میداشتن
یک سال به همین وضعیت گذشت تا امتحانای ورودی کلاس هفتمم شروع شد..
کمتر بلاگ میومدم و بیشتر درس میخوندم، توی این فاصله که نبودم اون جو فان بلاگ ازبین رفته بود، کم کم همه داشتن دپ میشدن و آخر پیاماشون؛ میزاشتن😂
تابستون شد من بازم به تستچی برگشتم و هنوزم معروف بودم ولی بلاگ اصلی دپ و نا.بود شده بود
همه توی کامنتای تستشون از سازنده شکا..یت میکردن که ازما کپی کردی و اصلا ی وضع ا.فتضاحی..
من یه هشتگ رو ترند کردم اونم این بود که
با پیشنهاد دوستام نام کاربری گلرنگ خبیث رو انتخاب کردم ولی چون اون موقع تعداد حروف محدود تر بود شدم گلرنگ خبث
زیاد بلاگ میرفتم، روز به روز معروف تر میشدم، کاری به کار کسی هم نداشتم (جز یه نفر)
اون موقع موبی، کتی و قا.تل بهترین دوستام بودن
سلسله خبیث خیلی معروف شده بود بیست و چهارساعته ما توی بلاگ اصلی بودیم ، کتی به فروشنده آب شنگولی معروف شده بود و منم دیجی😔😂
یادمه یه کاربری بود اسمش کاهو بود، من با اون مشکلی نداشتم ولی اون از من بدش میومد و گزارشم میکرد (واقعا چرا؟) تا اینکه پرید
ادامه
یادم افتاد که منم اینجا اکانت داشتم ، سریع رفتم با ایمیل جدیدم دوباره اک زدم ولی فضای تستچی خیلی تغییر کرده بود، خبری از تستای میراکلس نبود(با اینکه دیگه میراکولر نبودم) بیشتر کاربرا نام کاربریشون سم بود، طرز کامنت دادنا عوض شده بود و...
برای اینکه بیشتر با این جو جدید آشنا بشم رفتم بلاگ و یکم اطلاعات جمع کردم
منم تصمیم گرفتم که مثل بقیه بشم، اولین نام کاربری ای که انتخاب کردم پشمک😐 بود، بعدش دیدم که این زیاد بدرد نمیخوره پس شدم مزمز
ی مدت مزمز موندم تا اینکه عضو سلسله ی خبیث شدم
اوه 2 ماه از آخرین کامنتم میگذره:)
میخوام ادامه شو بگم
بعد از 5 ماه از تاسیس این اکانتم با اینکه اون موقع داستانام طرفدار داشت ولی بخاطر مدرسه تستچی رو ول کردم (اون موقع کلاس چهارم بودم)
تقریبا تستچی از یادم رفته بود و بخاطر اینکه گوشی جدید خریده بودم ایمیلمو دادم به پدرم و تقریبا بازگشت به این اکانتم غیرممکن بود
این قضیه تموم شد تا سال بعدش که آخرای کلاس پنجمم بود
داشتم توی گوگل میچرخیدم تا چشمم به ی تست پربازدید خورد که اومده بود توی پیشنهادات گوگل یهو یادم افتاد که عه این سایت تستچیه
میخوام برگردم به اون دورانی که این اکانتو ساختم...
خیلی خوشحال بودم ی جورایی برام تازگی داشت
خوشحال بودم که میتونم رمانام و افکارمو به اشتراک بزارم
تک تک اون لحظات رو یادمه، اون روزی که تستم زیر 10 دقیقه منتشر شد و من چقدر ذوق کردم 😂
اون روزی که ناظر شدم
اون روزی که کاربرا از تستام حمایت میکردن و من بازم ذوق میکردم 😔😂
خیلی زود گذشت... :)
درودددد :)
ساینا اتفاقای زیادی افتاده توی این مدت
ولی من هنوز باورم نمیشه قبلا ترند تستچی اینجور داستانا بود که میساختم 😔😂
من وقتی این اکانتو داشتم 10 سالم بود
چقدر خوب بود اون موقع :)
دلخوشی تموم کاربرای تستچی این بود که تستشون کمتر از 1 هفته منتشر بشه
فالوور و لایک گرفتن خیلی سخت بود چون بلاگ وجود نداشت تا بریم و با بقیه کاربرا آشنا بشیم...
آرزوم این بود که رمانام معروف بشه و فالوورام زیاد بشه (خندم میگیره واقعا😂)
ولی من از اونایی که منتظر پارت های رمانم بودم معذرت میخوام:)