گاهی واسه بُرد باید از پشت بوم پرید . . .
نظرسنجی
𝙷𝚘𝚕𝚘𝚌𝚊𝚞𝚜𝚝
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
ویران شده را حوصلهی منت معمار نباشد
ویرانهی مارا بگذارید که ویرانه بماند.
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم ...
در هیاهوی این جهان
ای کاش سنگی بودم
بی خستگی
بی ترس
باقی عمرم را
کف رودخانه میخوابیدم ...
آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است
گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن
روی دریا کف نشیند ، قعر دریا گوهر است ...
دنیا پر از رنج است
با این حال ، درختان گیلاس باز هم شکوفه میدهند ...
کار سن نیست که اینگونه زمینگیر شدم
من به اندازهی غمهای دلم ، پیر شدم ...
گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد ولی
نیست بیم از گریه ام این گرگ باران دیده را ...
حال من بد نیست و یعنی هیچ جای بدنم درد نمیکند؛ ولی اگر بخواهی حالم را عمیقتر جویا شوی باید به تو بگویم که به هیچ وجه از زندگی خوشم نمیآید.
دردمند از کوچه ی دلدار میآییم ما
آه کز دارالشفا بیمار می آییم ما..!
گر بدانی حال من ، گریان شوی بیاختیار
ای که منع گریهی بی اختیارم میکنی ...