𓅰 𓅬 𓅭 𓅮 𓅯
نظرسنجی
𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆟

لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
گل منگولیای خاله محبت، لطفا از این بهبعد اینجا کامنت ندید، ممنونم😀✨
بعد از چند ثانیه، سرم را تکان میدهم و زیرلب، با صدایی که حتی خودم هم نمیشنومش، خطاب به خود میگویم:
- بس است. به اینطور چیزها فکر نکن.
ــــ
🎀:وقتی به چیزی فکر میکنم که حالمو بد میکنه:
"قبل از اینکه بتوانم خودم را کنترل کنم، گوشی را از گوشم دور میکنم و طوری بهسرعت تماس را قطع میکنم که گویی مرگ و زندگیام به قطع شدن این تماس بستگی دارد."
ـــــــ
🎀:وقتی اون یدونه فامیل زنگ میزنه:
ایران که فکر میکرد کوروش رو فراموش کرده: 🤙🏻
همون لحظه ذهن ایران:
"حرفش باعث میشود بعد از مدتها، باز هم با شنیدن نام کوروش، بغضی را در گلویم احساس کنم که نباید."
- چطور است اول چای بنوشیم و بعد حرف بزنیم؟
ــــ
ایران هروقت میخواد یه چیزی رو بپیچونه:
"نمیدانم چرا وقتی نمیخواهم بهجایی بروم، زمان تندتر و تندتر میگذرد؛ ولی فقط کافی است که برای یکچیزی لحظهشماری کنم. آنگاه، گویی حتی عقربههای ساعت هم آرامتر حرکت میکنند."
"آری، درست است. پدرم از این اخلاقها خوشش نمیآید. فقط این در نظرم جالب است که چرا خودش تمام این اخلاقهای از نظرش «بد» را دارد."
"وقتی دوباره وارد اتاقم میشوم، طوری که انگار تازه بهم اکسیژن رسیده باشد، نفس عمیق و راحتی میکشم."
"راستش را بخواهید، گاهی اوقات پدر و مادرم آنقدر نزدیک بههم بهنظر میرسند که احساس میکنم با بهدنیا آمدن من، فقط یک مزاحم به زندگیشان اضافه شده است، همین و بس."
به من میگن... داناکیولا🧛🏻♀🧛🏻♀
نظرسنجی عزیزم تسخیر شد😂💔
خداروشکر