من یک فرشته نیستم و تا روز مرگم نیز نخواهم بود. من خودم هستم.
نظرسنجی
Swan lake
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
میفهمم که عمیقا دلسرد شدهای؛ ولی بدان که قصه همه سختی ها، قصه زخم های بدن است. یا بدان خو میگیری ودیگر درد نمیکشی، یا تمام میشود.
با تو چه کنم که هم دردی و هم درمانی
هم نفس ربایی و هم آرام جانی
زانگاه که محبوبش را با نام گل در آب افکند؛ موریانههای جوندهی افکار رهایش نمیکردند.
آن گلهای آبیرنگ را قاب کرده بود و با نام محبوبش صدایشان میزد، یعنی با نام رومئو. چه نام با مسمایی!
گفتم پامال میشود؛ لیکن نشد. گفتم دستخوش هزار و یک تغییر میشود؛ اما نشد.
اما آن که خرد گشت، نابود شد و هیچچیز زو نماند؛ من بودم.
ستارهای به ماه طعنه زد:
- از نداشتن همره و همزبان خسته نمیشوی؟
ماه تبسمی کرد.
- تنهایی بهتر از برخی همصحبتهاست.
به ظاهر میبینیم و در واقع کور شدهایم.
ما اینجاییم؛ در مرز عقل و جنون. ما اینجاییم، در مرز رهایی و تباهی. ما اینجاییم، در مرز پرواز و سقوط.
سیمای سمن شکست گیرد
گل نامه غم به دست گیرد
شرط است که وقت خزان
خونابه شود ز برگریزان
پسته رو ساختی بگو
چشم حتما