نظرسنجی
ˢᵃᵛᵉ ᵖˡᵃᶜᵉ
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
✒️این مکان مکان نجات یافتن انسان هاست مکان اشعار و مشاهیر مکان سرودن شعر و شعاری که آدمی نشنیده است✏️
📜اگرچه امروز هم تکراری بود اما فردا روزی است که قرار است به آرزو هایم برسم...روزی نو روزی جدید با ماجراهایی جدید📖
به چه خوشگله اینجا
وایب ایتالیا میدههه
❤️❤️
متنات خیلیییییییییی قشنگه ✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️
❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
🛋چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی ز تو دارم این غم خوش به جهان ازا ین چه خوشتر تو چه دادیم که گویم که از آن بهام ندادی چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین به از این در تماشا که به روی من گشادی تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟ همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی ز کدام ره رسیدی ز. کدام در گذشتی که ندیده دیده رویت به درون دل فتادی به سر بلندتای سرو که در شب زمینکن نفس سپیده داند🪞
🎺بی قرار چشم هایت دسته دسته سارها طعم لب هایت شفای عاجل بیمارها چشم هایت را نبند این بی محلی کافی است تابگیری قدرت پرواز را از سارها تازه از عطر نفس های تو فهمیدم چرا کارشان رو به کسادی می رود عطار ها جای رسم دایره گاهی مربع می کشند عقل را پر داده عشقت از سر پرگارها تا بماند یادگاری چهره ات را می کشم مثل انسان نخستین بر تن دیوارها🎻
🪔 بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده است در پیله ابریشمش پروانه مرده است در تنگ، دیگر شور دریا غوطه ور نیست آن ماهی دلتنگ ، خوشبختانه مرده است یک عمر زیر پا لگد کردند او را اکنون که میگیرند روی شانه ، مرده است گنجشکها ! از شانههایم برنخیزید روزی درختی زیر این ویرانه مرده است دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است🕯
🪷در وا شد و پاشید نسیم هیجانش تا نبض مرا تند کند با ضربانش تقویم ورق خورد و کسی از سفر آمد تا دامنه ها برد مرا نام ونشانش پیشانی او روشنی آینه وآب بوی نفس باغچه می داد دهانش با این همه انگار غمی داشت که می ریخت از زاویـه ی تند نــگاه نــگرانش یک زلزله ی سخت تکانیش نمی داد یک شعر ولی زلزله می ریخت به جانش در واشد و اورفت همانطور که یک روز در واشد و پاشید نسیم هیجانش🍀