نظرسنجی
خونه درختیه کوچولوم؛
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
در آغوشش دنبال ذره ای گرما بود که شاید زندگی اش ذره ای نور برای او گذاشته باشد
ولی انگار زندگی تمام نور او را برای خود برداشته بود
شاید او باید نور خودش را میداد به محبوبش
به آدمکی با قلب فلزیه زنگ زده
ولی اینطور او هم زنگ میزد..
او تصمیمش را گرفته بود
در پایان ریل قطار او دخترکی تنها با قلبی زنگ زده بود
محبوش دیگر اورا در آغوش نمیگرفت جون او دیگر گرم نبود، او فدای محبت شده بود
اگر عنکبوتی که در اتاقت کشتی تمام مدت فک میکرد تو هم اتاقی و رفیقش بودی چی؟
کاش "پروانه بودم"
دوست داشتم با دستای مجنون بمیرم، گلی باشم که مجنون روی سر لیلی اش میگذارد
نه با کفشی گلی
آن شب ها گریه میکردم و آرزوی آدم بزرگ شدن را زیر لب زمزمه میکردم
حالا دیگر نمیخواهم آدم بزرگ شوم
نمیتوانم اشک هایم را پس بگیرم؟
-میدونی غمگین تر از تنهایی چیه؟
+وقتی که کودک درونم میان دستانم جان داده بود و من میان جمع میخندیدم
نیامدی و نیامدی تا دیگر چشمانت چیزی جز چشم نبود
او دور بود خیلی دور مثلا آن ور خیابان، آن ور آسفالت های ترک خورده ی خیس همانقدر که ماه از محبوبش خورشید دور بود