لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.
نظرات بازدیدکنندگان (94)
  • در قلب طبیعتی که با نوازش باد به رقص درمی‌آید،دشتی آرمیده است،فرشیده از گل‌های وحشی و رنگ‌های بی‌شمار.این‌جا،جایی است که بال‌های ظریف پروانه‌ها،سمفونی رنگ و نور را رهبری می‌کنند.دشت پروانه‌ها،تابلویی زنده از خیال و واقعیت است.جایی که هر پروانه،داستانی ناگفته از تولد،تحول و پرواز را روایت می‌کند!
    آفتاب،با طلاکاری دشت،گرمایی مطبوع به تن گل‌ها می‌بخشد و پروانه‌ها سرمست از این ضیافت نور،بال‌های خود را به رقص درمی‌آورند.هر بال،نقشی دارد.از خال‌های سیاه و سفید گرفته تا خطوط رنگین‌کمان

  • Min Min , 3 , INFP

  • @M ⲓ𝗇
    خیلی قشنگه وای😭ولی دلیلش؟
    ______
    دلیل نداشت والا

  • در فصلی که رنگ‌ها دلبری می‌کردند،او، خود را به هر رنگی در می‌آورد؛نه دلبسته‌ای به ریشه داشت،نه قراری با آسمان. هر روزش، نقشی نو بود بر بوم هستی،گویی دیروزش را در غبار فراموشی می‌پوشاند.
    با جامه‌ای از صداقت، در هر محفل سازی می‌زد و در هر جمعی، ماسکی تازه بر چهره می‌آویخت. چون بازیگری چیره‌دست،که حقیقتش در پس هزار چهره پنهان بود. نگاهش، گاهی آینه سادگی بود و گاهی برکه‌ای از ابهام.
    او همیشه در پی تازگی بود،تازگی‌ای که در سراب تنوع‌طلبی‌اش گم می‌شد و ریاکاری‌اش،اصالت وجودش را می‌پوشاند...

  • آدما خیلی عوصی ان

  • تنفر دارم از خودم چون به آدما بی جهت محبت میکنم
    متنفرم از خودم

  • اون وقت نه من انقدر عذاب میکشم نه دیگران🎀🎀🎀

  • کاشکی بمیزم

  • ولی اعتماد نمیکردم به حس شیشمم

  • همیشه حس میکردما

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.