نظرسنجی
𝗏𝗈𝗋t̷𝖾𝗑
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
مهمون از جن هم ترسناکتره. لطفا من رو با این موجودات ترسناک رو به رو نکنید.
خانواده عزیز، لطفا من رو آدم حساب نکنید. به خصوص وقتی مهمون میاد.
مثلا بگید فلانی؟ اون که نمیتونه کاری رو درست انجام بده. یا چمیدونم، یهو یادتون بره منم هستم. مثلا از دیدن مهمونا انقدر خوشحال شید که وجود من رو یادتون بره. آره.
وقتی داشتم توی دفترم مینوشتم نوک خودکار شکست. من به هیچ عنوان فشاری بهش وارد نکردم. با این حال شکست.
خودکار مورد علاقهم بود.
شما احساسات بی ارزش قراره روزی دلیل از هم پاشیدن من باشید. پس کارتون رو به درستی انجام بدید، باشه؟
بیاید با هم بریم زیر خاک. که ببینیم دنیا اون زیر چه شکلیه. یعنی ممکنه اونجا تاریک تر از این دنیا باشه؟
امروز یه چیز دیگه هم فهمیدم. اینکه نمیتونم از احساسات فرار کنم. پس در عوض، یه آغوش گنده براشون باز میکنم و در آغوش میکشمشون.
امروز برای اولین بار به لحن مامانم دقت کردم وقتی داشت تلفنی با کسی حرف میزد. لحنش مهربون بود. یعنی.. واقعا مهربون. نرم و ملایم.
از خودم پرسیدم یعنی منم میتونم اونطوری حرف بزنم؟ منم بچه همون فرشته ام. ولی من فرشته نیستم.