مفتخرم به گفتن روایت زندگی...داستانی هرچند کوتاه اما واقعی! دعوتید به انتشاراتی کوچک من؛ راویس زیبای من!
نظرسنجی
‟راویس من؛
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
بارها نامش را در تاریخ به عنوان قدرتمندترین ژنرال جنگ برده اند. یک فرمانده واقعی و پرقدرت که سربازان دشمن به محض دیدنش زانو می زنند اما همه چیز از آنجا شروع شد که آواز ساز دهنی آن دخترک روستایی را شنید. من یک فرمانده جنگ! اقتدارم را به چشمان او باختم!
پرنسس!
تو به اندازه سرخی زره های شوالیه های سرزمینت زیبایی
@𝓨𝓪𝓼𝓲
بارها نامش را در تاریخ به عنوان قدرتمندترین ژنرال جنگ برده اند. یک فرمانده واقعی و پرقدرت که سربازان دشمن به محض دیدنش زانو می زنند اما همه چیز از آنجا شروع شد که آواز ساز دهنی آن دخترک روستایی را شنید. من یک فرمانده جنگ! اقتدارم را به چشمان او باختم!
______
بی برو برگرد یاد ۳۸ درجه افتادم
دقیقااا نیک
وایسا! فهمیدی چیرو میگم؟!
عارهه 😔😂✨
فیکو میگما 🙂
بعععععله 🌝🎀😔
ذوق-
ذوقق-
از نویسنده جوان ما چخبر؟
نویسنده 8 روز دیگه کنکور داره و بدبخت-
شوالیه او را نامیدند. آنگونه که برازنده اش است. کسی که برای خودش قرمزترین دنیا را ساخته در تاریک ترین نقطه دنیا یعنی حقیقت محض! میجنگد اما نه برای محافظت از شاه قصه های کودکانه اش. برای باورهایی که به آن ایمان دارد!
به تو مینگرم از دور از لابه لای شکوفه های گیلاس در بهاری که اغاز تمام خوبی هاست...
اما بازهم تمام زیبایی آن گلبرگ های شکننده در مقابل لبخند لطیف و ظریفت هیچ میشوند!
و همراه با قلبی که برای او میتپد نابود میشود,دود میشود و به هوا میرود...
اما بازهم پرواز گرد و غبارش را در اسمان چشمان او لمس میکند!
چشمانی که هر گاه انها را مینگریدم دلم میلرزیدو شبیه کودکی بودم که بهترین اسباب بازی اش را برایش میخرند
اما مثل تمام کودکان که عروسکش را ازش میگرفتند بالاخره کسی آن را از من گرفت!