شاید سخنی از جان برآید برای گفتن برای پژواک بودن در گوش من و تو برای تصور خیالی که به امید زنده شدنش نشسته ایم!
نظرسنجی
‟ناگفته های یک من؛
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
۰:۰۰۰
این حال دگرگونم از قایق چوبی کوچک رها شده درتوفان اطلس خروشان تر است. بیخیال تمام مشکلاتمان؛ درکنارم زیر باران برقص حتی ابرها هم به نگاهت محتاج اند!
درونم خروشان بود و من خودم را شبیه ساحلی آرام نشان میدادم؛
شاید برای همین بود که فروپاشیدم و طوفان شدم..
آن چشمها، آن چشمهای سیاه براق، ای خدا، کاش میتوانستم خودم را در چشم هایش حلق آویز کنم.
۰۰:۱۵
امشب نیز در آغوش ماه خواهی بود؟! حتی ستاره سهیل هم نمیتواند در تاریکی پیدایت کند!
۱۱:۴۰
آفتاب از جانب چشم هایت طلوع میکند؛ شاید میداند که طلوعی زیباتر از مشرق چشم های تو نیست
@𝓨𝓪𝓼𝓲
داستانت رو دارم مینویسم هنوز ثبتش نکردم یکم زمان میبره شوالیه :>>
______
بابا ریکو هرچیزی هست جز شوالیه دللل
ععع بذار توهم باید شوالیه باشی
شوالیه خشت!
چرا خشتتت
نماد ژولیوس سزار
چی هست_
کجام بهش میخوره خدایا
سیل سخت نگیر بهش میخوری (سیل دارای استراتژیک میباشد)
چ
دارم با مریمی شوالیه ها رو تکمیل میکنم نقشت رو پذیرا باش بهت توضیح میدم چرا اسمتو این گذاشتم 🎀✨
چشم
و چه زیباست خیالی که از واقعیت برخواسته است
و روزی به حقیقت تبدیل خواهد شد
۲۲:۵۷
عاشق طوفان چشمانش شدم شایدم طلوع خورشیدش!
آدمیست دیگر. یک روز حوصلهی هیچ چیز را ندارد دوست دارد خودش را بردارد بریزد دور...
اما تو را برمی دارم و میگذارم در طاقچه قلبم یک گوشه یادگاری!
بیا با هم گریه کنیم چه کسی گفته غمت مسئلهی شخصیست؟
مسئله تو برای منم هست و اینگونه ما میشویم