چشم هایم را میبندم ، نمیخواهم بمیرم. فقط میخواهم فکر کنند مرده ام تا دیگر باهام صحبت نکنند، قضاوت نکنند، درخواست نکنند، انتظار نداشته باشند ، فقط مرا از بالا نگاه کنند. به مرگ خویش فکر کنند درحالی که می اندیشند من مرده ام . بگذراند آسوده باشم ، با بازمانده آنانی که رفتند و کرم ها .
نظرسنجی
گاهی مجنون و گاهی عاقل
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
فعالیت تازه کار تا اطلاع ثانوی،مخصوصا در بخش ساخت مطلب،متوقف میشود.
صبح بخیر و اوه از اونجایی که دیگه قرار نیست ببینمت ظهر و شبتم بخیر!
عادی است که هر روز بیشتر میخواهم نباشید،تازه کار ناعزیزم.
لطفا نخواه
چشم عزیزم
@تازه کار
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری.-سعدی جان
______
حکایت من و مجنون به یکدگر ماند،
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری.
و او بدجوری از چشم هایش میترسید...
کاش بمیری،تازه کار ناعزیز.
عه؟
ازت متنفر هستم با تمام وجود،تازه کار عزیز.
نمیخواستم بمیرم کلمه اشتباهی است در تمام مدت و حتی الان هم میخواهم بمیرم.
اکانتت>>>>>>>>>>
خودتت>>>>>>>>>>>>>>>>>
حیف در حدی نیستم که بخواهم درمورد خوبی بی اندازه شما نظر بدهم!
و چه درد داشت این واقعیت که بنی آدم شکننده است..