چشم هایم را میبندم ، نمیخواهم بمیرم. فقط میخواهم فکر کنند مرده ام تا دیگر باهام صحبت نکنند، قضاوت نکنند، درخواست نکنند، انتظار نداشته باشند ، فقط مرا از بالا نگاه کنند. به مرگ خویش فکر کنند درحالی که می اندیشند من مرده ام . بگذراند آسوده باشم ، با بازمانده آنانی که رفتند و کرم ها .
نظرسنجی
گاهی مجنون و گاهی عاقل



لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
بنی آدم روح نبود،شکلی جامد از خشم بود و وحشت!
سکوت کردم نگاه کردم و بغض کردم.
آوند های چوبی و آبکشی،کاش تو زندگیم نبودین
کاش
خراب کردم،خیلی خیلی زیاد
چرا
که میداند
زندگی به خراب کردنشه،فدا سرت_
چزا چیشده
فدای سرتون
زندگی هرچقدر هم سعی کنی خوب رفتار کنی مزخرفه پس بیخیالش دوست عزیزم
هیچوقت سعی نکنید خوب باشید
اینطوری بد بودنتان باور ناپذیر است
قلب یخی من،بهار نیست که حالش معلوم نباشد عزیزکم!
فقط میتپد برای تو و برای تو.
یا خدا، کوشته شدی؟
هنوز نه
من قوی نبودم حتی شجاع هم نبودم
من مجبور بودم
اجبار آدمها رو قوی و شجاع میکنه،شاید..؟
آدم ها را شجاع یا قوی میسازد به زور
اهلی ام کردی اما مسئولیت پذیر بودی؟
...
اره
عشقم برو تل
✓