پس مدتی از بغل گرمش بیرون آمدم قلبم محکم میکوبید و میخواست از قفسه سینه ام بیرون بیاید و در دستان قوی او قرار گیرد همچنان دست هایش محکم دور کمرم نگه داشته بود به چشم هایش که آتش عشق درونشان شعله ور بود نگاه کردم و زمزمه کردم -چقدر سخته جدا شدن... لبخند گرمی زد و مرا محکمتر از همیشه در بغلش فشرد +لازم نیست جدا بشیم.. دست هایم را در موهایش فرو بردم و چشم هایم را بستم حق با او بود لازم نیست از یکدیگر جدا شویم..
نظرسنجی
.✰.
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
رومخ هات هنوز هستند
ht🍻tps://tes🍻tchi.ir/te🍻sts/1330744
ht🍻tps://tes🍻tchi.ir/te🍻sts/1331247
پشمام
عه پستاتت
@°ᴀʟɪᴇɴ°
اره پاک کردم 🤣
______
رفتن تو بایگان-
یعنی چ-
من توهم زدم یا دو پست اخرتو پاک کردی؟
اره پاک کردم 🤣
وای چرااا
رو مخم بودن 😂🐒
ولی خیلی قشنگ بودننن😭
هعیهعی 😔🤣
💔💔
چه پوستر و پروفایل هماهنگی😆💪🏼
آره جر خوردم تا پروف هماهنگ پیدا کردم🤗
خیلی قشنگ شد😭
مرسی 😭🌟
سلامم الین چطوریی
درود فیشر عزیز ✨
ممنون تو چطوری
مرسیی منم خوبمم
بمونی 🌟
@تازه کار
فقط واسم سوال بود منظورش چیه همین
______
همهی چیزام برمیگرده به رنگوکو 🤣😭
تعجب آور نبود
@°ᴀʟɪᴇɴ°
خب؟
______
هیچی بیوته دیگه
میدونم خب چرا نوشتیش 😭🤣
فقط واسم سوال بود منظورش چیه همین
Your smile?
خب؟
غمگین است
دقیقا