کانائه لبخند زد: باید اینجا رو تو شب ببینی،خلوته ولی بازم حس زندگی داره. -فردا شب میبینم،کاش همونطور که میگی عالی باشه... اهی کشید. -ولی فعلا از همین روز و شلوغی لذت میبرم،کوفته میخوری؟ کانائه سری تکان داد و مشتی به بازوش زد. -دوتا کوفته!! -تا بیام حواست به دور و بر باشه،دلم نمیخواد یکیشون هم از دست بدم. جود به طرف دکه غذا فروشی حرکت کرد و در میان جمعیت گمشد.
نظرسنجی
تابلوی نقاشی²
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
باخته و برندمون هیچ
ماتریکس ماتریکسه
خندمون هیچ
چه خنده هایی که از امیرطلایی تو پایلوت از دست دادیم اه میبینی
گریمون هیچ
نمیدونم چطوری توضیح بدم انگار وارد دنیای دیگه ای میشی*
وااااای...