لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.
نظرات بازدیدکنندگان (36)
  • imageFaye
    this is the way

    سلام ممنون بابت امتیاز🎀✨️

  • imageGrace
    👨🏻‍🦯

    ایده پرداز افتخاری هستی مثلا💔😀

    • ایده پرداز افتخاری یعنی اینکه بیای و در قسمت ارتباط با تستچی ایده هایی بدی که به نفع سایت تستچی باشه و باعث بشه که تستچی پیشرفت کنه

    • imageGrace
      👨🏻‍🦯

      خب من دادم حالا تو چه ایده ای دادی

    • ایده یکی دوتا نیست باید توی این ماه حداقل ۱۰ تا بدی و این کار رو تا زمانی که خود تستچی بهت پیام نداده ادامه بدی و فرق نمیکنه در چه زمینه ای باشه اما جوری باشه که همه ما هم دغدغه شو داشته باشیم که کاش اون قسمت مدنظر درست شه مثلا در بخش نظرنسجی قسمت ویرایش وجود داشته باشه این نمونه اشه ایده خیلی دادم ولی یادم نمیاد

    • imageGrace
      👨🏻‍🦯

      هومم فهمیدم

  • imageGrace
    👨🏻‍🦯

    خیلی کنجکاوم بدونم دقیقا چه ایده ای به تستچی دادی

  • imageSpicyBrat
    بیکار

    من چیز زیاد ترسناکی واسم اتفاق نمیفته چون به خودم میگم اگر هیولا ها از ما بترسن و ما هیولا هایه واقعی باشیم چی و در واقع ما داریم اونارو میترسونیم خلاصه 😂فکر هایه عجیبی دارم..
    😊

  • image𝐒𝐚𝐧𝐚
    𐏋 𐎤𐎢𐎽𐎢𐏁 𐎺𐎰𐎼𐎣

    ادامه:می تپید که دختر خالم اومد بالا ظرف غذای سگشو ورداره منم تا ی ماه پیش فکر میکردم ملبمونه اونی که دیدم ،چون مبلمون مبل سلطنتیه ولی حالا که دقت میکنم شکل بالای مبلمون اصلا اونجوری نبود ،و اینکه هنوزم اون چیز شبا دیده میشه ، کلی خاطره دیگه هم دارم میخوای بگم ؟

  • image𝐒𝐚𝐧𝐚
    𐏋 𐎤𐎢𐎽𐎢𐏁 𐎺𐎰𐎼𐎣

    یادم میاد حدود ۲ سال پیش من خیلی از اینجور چیزا میترسیدم ،خالم اینا اومده بودن خونمون ،همه رفتن پایین برا خدافظی من بالا موندم از بالکن خدافظی کنم ،چون هنوز نیومده بودن من برگشتم برم صداشون رو شنیدم برم بالکن برگشتم بالکن ما ی پنجره به داخل داره که پرده سفید وسطشه من که برگشتم توی پنجره ی سایه کله که انگار چشم و دهن نداشت دیده میشد (یعنی بازتاب نداشت دهن و چشمش و خالی بود) من واقعا ترسیدم ولی اومدم بیرون از بالکن که بدوم برم پایین البته اروم راه رفتم ببینم چیه ، گوشم سوت می‌کشید قلبم بدجور

  • imageنیک یار
    حتی خدا هم نجاتم نمی دهد.

    من یه سری گوشیم از بی شارژی خاموش کرده بود اومدم هال خونه دنبال شارژر بگردم (نصفه شب) بعدش یه سایه سیاه دیدم که خیلی بلند بود بعد اتاقهای خونمون به راهروی خیلی بلندی میخوره عقبمو نگاه کردم دیدم یه دختر داره با قیافه خونی نگام میکنه از ترس دویدم بالا پشت بوم یعنی انقد ترسیده بودم با یه آپارتمان سریع دکمه آسانسور رو میزدم که بیاد طبقه سوم من برم بلا پشت بوم وقتی رفتم بالا پشت بوم آسانسور رفت طبقه چهار درو باز کردم دیدم نوشته واحد سیزده نمیدونم توهم بود یا واقعی ولی آپارتمان ما 10 واحد داره

  • imageکایلی تپلی🤗
    پست آخرم لطفا😭

    ترسناک که نه ولی خواب عجیب غریب دارم.
    خیلی وقتا مثلا تو خونه حس می کنم مامانم کنارمه و کنارم رو که نگاه می کنم چیزی جز یه پتو یا مبل یا چیز دیگه نیس

  • image𝓜elika
    💎هر بدی دیدم تقصیر خوبی.

    یه شب خوابیده بودم بعد یهو حس کردم یکی اومد بالا سرم حس کردم با یه چیز تیز یکی داره گ.ر. د. م رو زخم میکنه خیلی درد داشتم ولی اصلا نمیتونستم تکون بخورم

    ۲ یبار خوابیده بودم بعد یکم چشامو باز کردم دیدی یه چیزی سیاه داره بهم نزدیک میشه قدش خیلی بلند بود دومی قدش کوتاه بود من که از ترس نمیتونستم تکون بخورم بعد یهو خوابم برد

    • 😮😮

    • image𝓜elika
      💎هر بدی دیدم تقصیر خوبی.

      از نظر خودم اصلا یذره هم ترسناک نیستن

    • منم چیز های بدی دارم

  • image𝓜elika
    💎هر بدی دیدم تقصیر خوبی.

    منم بگم؟

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.