اینجا بریده کتاب میگم.همه از ته دلم،شایدم به خاطر اینکه قشنگن.همه هم از کتابای چاپی.آدرس همه روهم دقیق پایینش مینویسم.اگه کار ضروری داشتین پیام بدین.پیام های متفرقه نه تنها پاک،گزارش هم میشن.دادن هرپیامی برای لیست دوستام و هاگوارتزیون آزاده.
نظرسنجی
جـای غـرق شـدن تـو حـرف آدمـا،تـو کتـاب غـرق شـو!
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
خاله پرسید:اصل حالت چطوره؟
هیچ وقت حالم را این طوری نپرسیده بود.انگار می داست سرحال نیستم.
-هستی،هستی،نوشته فرهاد حسن زاده،صفحه106
دلم می خواست گریه کنم،اما اشکم در نمی آمد.
-هستی،هستی،نوشته فرهاد حسن زاده،صفحه 29
حوصله ی این حرف ها را نداشتم.عروسکی که زیر آینه آویزان بود،توی هر دست اندازی تکان میخورد.انگار بندری می rقصید.آهسته و زیرلب برای عروسک بندری خواندم:
-هستی،هستی،نوشته فرهاد حسن زاده،صفحه ۱۳
از حالا به بعد اساس مستحکم واقعیت رو پشت سر می گذاریم و با هم سفرمونو از میان باتلاق های تیره ی خاطرات شروع می کنیم و وارد گستره ی بیکـران حدس و گمان می شیم.
-آلبوس پرسیوال ولفریک برایان دامبلدور،هری پاتر و شاهزاده دورگه 1،ترجمه ویدا اسلامیه،صفحه 262